بهانهای برای ننوشتن
درست شبیه دلفین به هر بهانهای چنگ میزنم که ننویسم. نوشتن برایم سخت شده است. یکی از دوستان گفته بود
درست شبیه دلفین به هر بهانهای چنگ میزنم که ننویسم. نوشتن برایم سخت شده است. یکی از دوستان گفته بود
دوست عزیزم سلام. با آنکه مدتها میشود که با تو حرف نزدهام و بسیار هم دلتنگ صحبت کردن با تو
ماشینی کنار جاده ایستاد. یک بلیزر بزرگ آبیرنگ. چهارچشمی ماشین را میپایید. دعا دعا میکرد که کسی از ماشین
حرفمان شد. الکی. سر یک حرف که باید میگفت و نگفت. سر یک حرف که نباید میزدم و زدم. بغض
مدتی میشود که از خبرهای روز دنیا فاصله گرفتهام. قبلتر منابع خبریام همان شبکههای اجتماعی بود، حالا به همان ها
جایی خواندم که تکتک سلولهای ما حافظهای دارند. آن روز متوجه منظور نویسنده نشدم. بعدتر موقع وارد کردن رمز وبسایت