نوری در زندگی
بعد از دو هفته از سفر مشهد برگشت. مدتها بود که برای خادمی امام رضا اسم نوشته بود و
بعد از دو هفته از سفر مشهد برگشت. مدتها بود که برای خادمی امام رضا اسم نوشته بود و
بازهم گفتوگو به جایی رسید که زن متهم شد. زن همیشه در پایان گفتوگوها متهم و گناهکار بود. ظاهرن او
یک زن چادری از روبرو میآمد. خیلی شلخته و ژولیده بود. فقط یک زیرپیراهنی تنش بود. نزدیکتر که شد، خطوط
هزاران داستان هست که باید ویرایش شوند و بعد منتشر شوند؛ ولی وقتی ایدهای تازه به ذهنم راه پیدا میکند،
سورناچیهای پادشاه در محلههای شهر میچرخیدند و با صدای بلند فریاد میزدند: «شاه فرمان داده که هرچه کچل توی شهر
واژۀ هواپونوپونو را قبلتر از زهرا شنیده بودم؛ ولی از روی تنبلی به سراغش نرفته بودم. چند وقت پیش در