چه کسی صبحانه را درست کرد؟
نزدیک ده صبح بود. آفتاب حسابی بالا آمده بود که مرد در جایش تکانی خورد و به زن گفت: «پاشو
نزدیک ده صبح بود. آفتاب حسابی بالا آمده بود که مرد در جایش تکانی خورد و به زن گفت: «پاشو
صبح زود کتاب “نمیتوانی به من آسیب بزنی” را میخواندم. جملهای در کتاب بود که توجهم را جلب کرد. شما
در نیمهی دوم سال تصمیم گرفتهام که روزانهنویسیام را سرسری نگیرم و همه چیز را بنویسم. مثلن از دیروز تصمیم
استاد در کلاس درس پرسید: «کدام کلمه شما را میترساند؟» و من در پاسخ مینویسم. کلمههای زیادی وجود دارند که
داستانک روز بیست و نهم لغت روز: مناقشه(بحث، جدل) بیست و نه روز پیش، تمرینی برای کلمه برداری طرحریزی کردم.
داستانک روز بیست و چهارم لغت روز: دمر همیشه که اوضاع به همین منوال نمیماند. سگرمههایتان را باز کنید. این