به هوای دزدیدن کتابها
خانم سماوات پشت ویترین کتابفروشی ایستاده بود و دزدکی به بهانهی نگاه کردن به کتابها آقای فرحت را دید میزد.
خانم سماوات پشت ویترین کتابفروشی ایستاده بود و دزدکی به بهانهی نگاه کردن به کتابها آقای فرحت را دید میزد.
تمرین با کلمات: دهشت، اژدها، طنطنه، یوغ، رویاگون از صغیر تا کبیر میاندیشیدند که اسماعیل یوغ بندگی را به گردنش
تمرینی با کلمات: توشه، گزافهامیز، زهرآگین، زیانبار، مرگآسا شب گذشته اشکان به خانه نیامد. چمدانش در خانه بود. زیاد پیش
وقتی به دیدن کسی میروم که دوستش دارم، برایش هدیهای میخرم. اغلب گل. برای مادربزرگ چون میدانم عاشق گل است،
تمرین نوشتن با کلمات کندوکاو، حربه، مسلول، کمابیش، رخنهکردن اصغر عاشق زری شده بود. از همان روزی که اسباب
همیشه لحظاتی در زندگی وجود دارد که زندگی بر مدار احساس خوب نمیچرخد. یک کلمه، یک جمله یا یک نگاه