خفته در کتابخانه
تمرین کلمهبازی نغز، مغبون، صله، میغنود، دلاویز کتابی از بالاترین قفسه روی سر مرد خفته در میان کتابها افتاد. فریاد
تمرین کلمهبازی نغز، مغبون، صله، میغنود، دلاویز کتابی از بالاترین قفسه روی سر مرد خفته در میان کتابها افتاد. فریاد
قبلاً بیسواد بودم و نمیتونستم یه نامهی ساده هم بنویسم، ولی حالا اوزاع فرق کرده. میتونم برای مادربزرگ نامه
به دنبال داستانی در نوشتههای سال پیش هستم که دفتر مهرماه را باز میکنم. شروع به خواندن یادداشتهای روزانهی مهرماهم
آن تابستان در باغچهی کوچکمان، بذر گیاهی که نمیشناختیم را کاشتیم. مادر اصرار داشت تنها گیاهانی که برایمان مفید است
مدتی میشود که زندگی بیبرنامه جلو میرود. از هدفگذاریهای هفتگی، ماهانه و سالانه خبری نیست. شب قبل یک برنامه بر
[مردی لاغر و زردنبو پشت صندوق شمارهی ۵ ایستاده است. درحال بستن صندوق است. فاکتورها را نگاه میکند. کلافه