ساموئل پدر من
در قبایل عربنشین مصر، قبیلهای بود که هر دختری آرزو داشت که در آن قبیله متولد میشد. قبیلهایی که رئیسش
در قبایل عربنشین مصر، قبیلهای بود که هر دختری آرزو داشت که در آن قبیله متولد میشد. قبیلهایی که رئیسش
توی لغتنامه، جلوی کلمهی مرضیه نوشته شده، کسی که خدا از او راضی باشد. زن حاجتیمور اسمش مرضیه بود. خانم
عدهی ما زیاد نبود، زیرا خانم میزبان علاقه داشت که همهی مهمانان در گفتگو شرکت کنند. او همیشه طوری جمع
زهراجان در رابطه با مطالعات قبلی، باید بگویم که امروز متوجه شدم که اضطراب اجتماعی ریشه در اندیشهی ما دارد.
نامهی ششم در باب کمرویی و خجالت زهرا جان روز گذشته دربارهی اضطراب اجتماعی حرف زده بودم. امروز به سراغ
درون اتوبوس سکوت محض بود. هیچ یک از مسافرها حرفی نمیزد. برخی از مسافرها با سرهای پایینافتاده به خواب رفته