لبخند گم شده
حرفمان شد. الکی. سر یک حرف که باید میگفت و نگفت. سر یک حرف که نباید میزدم و زدم. بغض
حرفمان شد. الکی. سر یک حرف که باید میگفت و نگفت. سر یک حرف که نباید میزدم و زدم. بغض
مدتی میشود که از خبرهای روز دنیا فاصله گرفتهام. قبلتر منابع خبریام همان شبکههای اجتماعی بود، حالا به همان ها
کمتر میخوانم و بدتر از آن کمتر هم مینویسم. آنقدر کم که از نوشتههای خود بیزار میشوم. هیچکدام چنگی
قرار شد که هشت صبح بروم برای تمرین ورزشی و بعد از آن هم بروم برای تدریس نقاشی. دیروز
دوستان تازهایی پیدا کردم. به خاطر نزدیک بودن امتحان، قرار بر این شد که دوشنبهها هم به کلاس نقاشی
بعد از تماس تلفنی با آنها دیگر نتوانستم به برنامههایم فکر کنم. تمام انرژیام از دست رفته بود. کارهای زیادی