از معلم تا معلم

از معلّم تا معلّم سال سوم دبیرستان بودم. رئیس آموزش پرورش به مدرسه‌‌‌مان آمد. زنگ مثلثات بود و طبق معمول معلّم نداشتیم. آقای خیرآبادی که سال‌ها دبیر ریاضی و مثلثات بودند، زحمت کشیدند خودشان به سر کلاسمان آمدند. چقدر مهربان

ادامه مطلب »

درس‌های مادربزرگ

درس‌های مادربزرگ مادربزرگمان ارادت خواستی به جنس مذکر داشتند و دارند. از کودکی به ما می‌گفتند که وقتی مردلـَر آمدند، -مردلـَر در واقع واژ‌ه‌ای است مادربزرگمان به جمیع مردهای فامیل اطلاق می‌کردند.- ما به احترامشان بلند شویم و فوری جلوی

ادامه مطلب »

مراسم قربانی کردن شتر

مراسم قربانی کردن شتر کتاب آینه‌های در دار از هوشنگ گلشیری را که می‌خواندم، به مراسمی از قربانی کردن شتر اشاره کرده بود که اشکم را درآورد و من که از قربانی کردن گوسفند هم دلم ریش ریش می‌شد، برای

ادامه مطلب »

ماشین زمان و سفر به تبریز

ماشین زمان و سفر به تبریز در بین دوستان نویسنده‌ای که پیدا کردم، با نوشته‌های صبا به گذشته‌ای دور پرت می‌شوم. نوشته‌های صبا حکم ماشین زمان را دارد. سوار بر ماشین زمان می‌شوم و  به تبریز می‌روم. نه، ده یا

ادامه مطلب »

شازده کوچولو

چند دانشجو بودیم که می‌خواستیم داستان شازده کوچولو را به‌صورت پویانمایی درآوریم. نیمچه تسلطی به نرم‌افزار تردی مکس داشتم و دوستان دیگر فلش را بلد بودند. مریم، محمد، هادی، سیما و من شاید سمیرا هم بود، یادم نمی‌آید. من کار

ادامه مطلب »