یک ماشین معمولی
یک مرد معمولی بود اسمش مشهدی حسن. یک زن معمولی داشت اسمش لیلا خاتون.مشهدی حسن یک خانهی خیلی معمولی داشت
یک مرد معمولی بود اسمش مشهدی حسن. یک زن معمولی داشت اسمش لیلا خاتون.مشهدی حسن یک خانهی خیلی معمولی داشت
قبل از هرچیز باید ببینیم عادت چیست. تا ندانیم چیزی چیست چطور میتوانیم آن را از بین ببریم. برای همین
درون اتوبوس سکوت محض بود. هیچ یک از مسافرها حرفی نمیزد. برخی از مسافرها با سرهای پایین افتاده به خواب
هر اندازه روز عروسی نزدیکتر میشد، دلشورههای تارا هم بیشتر میشد. احساس عجیبی داشت. با آنکه همه چیز خیلی خوب
کلمهی سال کلمهای نیست که یکبار از روی تفنن به آن فکر کنید، جایی آن را یادداشت کنید و بعد
پژوهش و دانش از بیاعتقادی شروع میشود. زمانی که ما با تمام وجود خود به چیزی باور داشته باشیم،