لیلا علی قلی زاده

یک ماشین معمولی

یک مرد معمولی بود اسمش مشهدی حسن. یک زن معمولی داشت اسمش لیلا خاتون.مشهدی حسن یک خانه‌ی خیلی معمولی داشت

ادامه مطلب »

وادی خیال

درون اتوبوس سکوت محض بود. هیچ یک از مسافرها حرفی نمی‌زد. برخی از مسافرها با سرهای پایین افتاده به خواب

ادامه مطلب »

عروسی تارا

هر اندازه روز عروسی نزدیک‌تر می‌شد، دلشوره‌های تارا هم بیشتر می‌شد. احساس عجیبی داشت. با آنکه همه چیز خیلی خوب

ادامه مطلب »