داستان پروین خانم
داستان پروین خانم از میان تمام حرفهایش برایم جالبتر است. آنطور که آقا مرتضی تعریف میکرد، پروین خانم زن پنجم
داستان پروین خانم از میان تمام حرفهایش برایم جالبتر است. آنطور که آقا مرتضی تعریف میکرد، پروین خانم زن پنجم
ساعت نزدیک ده بود. بچهها جلوی تلویزیونی خاموش به خواب رفته بودند. رواندازی سبک رویشان انداخته شده بود. زنی
توی لغتنامه، جلوی کلمهی مرضیه نوشته شده، کسی که خدا از او راضی باشد. زن حاجتیمور اسمش مرضیه بود. خانم
عدهی ما زیاد نبود، زیرا خانم میزبان علاقه داشت که همهی مهمانان در گفتگو شرکت کنند. او همیشه طوری جمع
به مولا علی ما نمیخوایم ننمون رو خراب کنیم، ولی خدا وکیلی این ننه ما رو بزگیرآورده بود و هی
درون اتوبوس سکوت محض بود. هیچ یک از مسافرها حرفی نمیزد. برخی از مسافرها با سرهای پایین افتاده به خواب