شبح پدر
از فرادست، پیکر شبحآلود پدر چون اخگری پدیدار شد. اگر آن خرافهی ترسآکند کودکیام از اشباح نبود، شتابان به سویش
از فرادست، پیکر شبحآلود پدر چون اخگری پدیدار شد. اگر آن خرافهی ترسآکند کودکیام از اشباح نبود، شتابان به سویش
تمرین با کلمات مهارگسسته، واگن، هپروت، بویناک، بیتسلا واگنی که از قطار جدا شده بود، مهارگسسته و با سرعتی سرسامآور
زنی جوان، سراسیمه و با ظاهری ژولیده وارد بانک شد. مشتریان و کارمندان داخل بانک، با دیدن اوضاعش، مشوش شدند.
کلمههای تمرین: وارفتگی، باج گیری، لگدمال، رسا، پر راز و رمز نمیتوانست اجازه بدهد که او را لگدمال کنند. میاندیشید
ذهن سعید انباشته از واژههایی مسموم و تخریبگر بود. همسرش سوگل نتوانست او را مجاب کند که پیش رواندرمانگر
روبرتو با وارفتگی بیسابقه وارد خانه شد. به همسرش گفت: «باز هم یکی علیه جریان باجگیری مقاومت نشون داده.