دمپایی را پرت کن
همیشه لحظاتی در زندگی وجود دارد که زندگی بر مدار احساس خوب نمیچرخد. یک کلمه، یک جمله یا یک نگاه
همیشه لحظاتی در زندگی وجود دارد که زندگی بر مدار احساس خوب نمیچرخد. یک کلمه، یک جمله یا یک نگاه
در ستایش کلمه برداری با جریان واژهها که همراه میشوم، رودواژهها مرا به هرکجا که میخواهند، میکشانند. اینجا مسیر صعبالعبوری
اولین روز چالش امروز زندگی بر مدار نقاشی بود. از شب پیش که بهم ریخته بودم و نوشتن پناهم نشد،
تمرین با کلمات مساحقه، لمیدن، ترفند، هوشربا، احتراز کردن اشتباه جوانی نیلوفر همهجا مثل سایه به دنبالش بود. در
چند ساعتی طول کشید تا آن نظم و نسقی که مورد نظر ملکتاج خانم بود، در خانه پدیدار شد. خیالش
در خانهی عموحسن بلبشویی به راه افتاده بود. زهرا که آشکارا دلباختهی دیگری شده بود، از دستور پدر تمرد میجست