یک روز با جبران خلیل حبران
ذهن طبیعی گیاه در میانهی زمستان به یاد تابستان گذشته نیست بلکه متوجه بهاری است که از راه میرسد. “جبران خلیل جبران” زمستان برای گیاه به مثابه سختیها و دشواریهایی است که انسان تحمل میکند. بیشتر افراد برای رهایی از
یک نویسنده ی عاشق هنر
ذهن طبیعی گیاه در میانهی زمستان به یاد تابستان گذشته نیست بلکه متوجه بهاری است که از راه میرسد. “جبران خلیل جبران” زمستان برای گیاه به مثابه سختیها و دشواریهایی است که انسان تحمل میکند. بیشتر افراد برای رهایی از
اولین جلسه کمپ ایدهپزی امروز برگزار شد. امروز یکی از پر انرژیترین صبحهای زندگیام بود یک موسیقی فوقالعاده قبل و بعد کلاس پخش شد که در تایم آخر کلاس، در حین پخش موسیقی ایدههایم را در دیگ ریخته و با
در میان دیوارهای خانه چه سری نهفته است که برای یکی میشود آرامگاه و برای دیگری زندانگاه. تا مدتها فکر میکردم که فضای خانه، رنگ و لعاب آن و چیدمان آن این تأثیرات را به وجود میآورد. با این تفکر
از صبح الطلوع که از خواب بیدار شدهام، جملهای مثل مته به جان روح و روانم افتاده است و مرتب میگوید: «مرا روی کاغذ بیاور.» به او میگویم: «آخر تو از کجا آمدهای و چه معنایی میدهی؟» میگوید: «مگر قرار
ترحم فضیلت است؟ تنها در سایه ترحم آدمی مقام آدمیت را دارا میشود. آناتول فرانس باغ اپیکور را که میخوانم با اندیشههای آناتول فرانس آشنا میشوم. به این جمله «تنها در سایه ترحم آدمی مقام آدمیت را دارا میشود.» که