تمرینی برای به کارگیری تکرار
خواب بد مادر تلفن کرد، گفت برگشتهایم به خانه. دیگر نمیشود چیزی را از او پنهان کرد. تا در سفر
خواب بد مادر تلفن کرد، گفت برگشتهایم به خانه. دیگر نمیشود چیزی را از او پنهان کرد. تا در سفر
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد. بوف کور از صادق
ظاهراً آن دو زن، خبر ناگواری برای مادر داشتند. مادر در ابتدا چند لحظهای به آن دو خیره ماند. بعد
انتخابم برای کلمهی سال ۱۴۰۴، زندگی هدفمند بود. نباید هیچ روزی از زندگی هدر رود. هر گامی بایستی در
خانم سماوات پشت ویترین کتابفروشی ایستاده بود و دزدکی به بهانهی نگاه کردن به کتابها آقای فرحت را دید میزد.
تمرین با کلمات: دهشت، اژدها، طنطنه، یوغ، رویاگون از صغیر تا کبیر میاندیشیدند که اسماعیل یوغ بندگی را به گردنش