آخرین تصویر من از خانهی مادری
هیچ چیز سرجایش بند نبود. همهچیز مغشوش و درهم و برهم و در حالهای از ابهام بود. مادر بیحوصله کنار
هیچ چیز سرجایش بند نبود. همهچیز مغشوش و درهم و برهم و در حالهای از ابهام بود. مادر بیحوصله کنار
نوشتن داستانکی با بهرهگیری از کلمات صلابت-حال نزار- مکدر- مبهوت- شنیع وقت شنید دومین بچه هم زنده نماند، ویران شد.
داستانک یازدهم با لغت مسامحه مسامحه: سهلانگاری دکتر فراست صمیمیترین دوست علی است. علی همیشه از سروش پیش او مینالد.
داستانک دهم لغت دهم: متلفت ملتفت: آگاه، باخبر، اطلاع داشتن شرح حالی بر روزهای کارمندی استرس با ضربهی نیشتر اعتماد
از هشت روز پیش روندی را در نوشتن داستانک در پیش گرفتهام که لغات تازه را در داستانم به کار