دوستی با بچه‌غولی به نام آزیتا

روزانه نویسی با صیغه دوم شخص مفرد صبح بی‌آنکه ساعت زنگ بزند، سراسیمه از خواب می‌پری. نگاهت بر روی دیوار روبه‌رویت خشک می‌شود. ساعت روی دیوار می‌گوید یک ربع به قرارتان مانده است. با اینکه شب زود به بستر رفته‌ای؛

ادامه مطلب »

نوشتن با کلمات و قالب‌های تازه

تمرین کلمه برداری گاهی برایم سخت می‌شد. کلماتی که از دل خوانده‌ها بیرون می‌کشیدم، گاهی چنان با فضای ذهنی‌ام ناآشنا بودند که ساعت‌ها به آن‌ها خیره می‌شدم. شیوه جدیدی برای عبادت پیدا کرده بودم. خیره شدن به کلماتی که به

ادامه مطلب »

با نوشتن از شر افکار مزاحم خلاص شوید

همیشه خدا پای موضوعاتی در میان است که روح و روان مرا به هم بریزد. ارتباط با آدم‌ها برایم سخت‌ترین کار دنیاست. وقتی عقایدشان مغایر با عقاید خودم باشد، نمی‌توانم درکشان کنم. نمی‌توانم از پشت چشمانشان بخوانم که روز را

ادامه مطلب »

نامه‌ای به همسرم

نمی‌خواهم نامه‌ام را با سلام و احوالپرسی و جملات عاشقانه شروع کنم. چون امروز پر از گلایه‌ام. گلایه از اینکه درست در بزنگاه‌های تاریخ نیستی. دیشب دوباره گیر افتاده بودم. میان احساسات خودم و معذوریت‌های اخلاقی‌ام. دیشب از دست همان

ادامه مطلب »

اتوبوس نوشتن

موانع نوشتن به محض اینکه دست به قلم می‌شوم، رگبار عطسه‌ها شروع می‌شود. زیر رگبار عطسه‌ها خم می‌شوم. قلم از دستم می‌افتد. تصاویر پیش چشمانم گنگ و مبهم می‌شوند. خیره به نقطه‌ای دور، نگران کم شدن سوی چشمانم هستم، دیگر

ادامه مطلب »

از دل سوژه‌های معمولی، یک نوشته غیر معمولی بیرون بکشید

کودکی سخت در پادکستی از هوشنگ مرادی کرمانی می‌شنوم که نویسنده‌ای که کودکی سختی داشته باشد، سوژه‌های زیادی برای نوشتن خواهد داشت. یک ابر سفید بالای سرم نمایش داده می‌شود. «من کودکی سختی داشتم؟ نه معلومه که نداشتی.» اما کودکی

ادامه مطلب »