نامهای به همسرم
نمیخواهم نامهام را با سلام و احوالپرسی و جملات عاشقانه شروع کنم. چون امروز پر از گلایهام. گلایه از اینکه درست در بزنگاههای تاریخ نیستی. دیشب دوباره گیر افتاده بودم. میان احساسات خودم و معذوریتهای اخلاقیام. دیشب از دست همان
یک نویسنده ی عاشق هنر
نمیخواهم نامهام را با سلام و احوالپرسی و جملات عاشقانه شروع کنم. چون امروز پر از گلایهام. گلایه از اینکه درست در بزنگاههای تاریخ نیستی. دیشب دوباره گیر افتاده بودم. میان احساسات خودم و معذوریتهای اخلاقیام. دیشب از دست همان
«استعداد یک مزیت است؛ اما چیزی که واقعاً باعث پیروزی میشود، پشتکار است.» – جان ماکسول
داستانک – تمرین رستاخیز کلمات ماشین تحریر تند و تند کلمات را به بیرون می ریخت. برخی سوخته، برخی ناقص، برخی کوچک و به ندرت شکیل و پر طمطراق. عنان اختیار از دست او خارج شده بود. کاغذ بی جهت
دوست عزیز می دانید به تازگی چه چیزی را کشف کرده ام؟ نمی دانید چقدر از این کشف تازه ام شگفت زده ام. انقدر که می خواهم فریاد بزنم و آن را به همگان بگویم. اما بعد دیدم چه فایده
نامه اول قبل از هرچیز بگذار برایت خاطره ای را بگویم: چند روز پیش، دوستی مطلبی را برایم گفت که خودم می دانستم. منتها می خواستم آن را نادیده بگیرم تا زندگی ام برهم نخورد. اما انگار حرف آن دوست،