لیلا علی قلی زاده

نامه‌ای به همسرم

نمی‌خواهم نامه‌ام را با سلام و احوالپرسی و جملات عاشقانه شروع کنم.

چون امروز پر از گلایه‌ام. گلایه از اینکه درست در بزنگاه‌های تاریخ نیستی.

دیشب دوباره گیر افتاده بودم. میان احساسات خودم و معذوریت‌های اخلاقی‌ام.

دیشب از دست همان شخصی که خودت می‌دانی عصبانی بودم. حرف‌هایش آزار دهنده بود و دوباره مرا اسیر واگویه‌های ذهنی کرد.

نمی‌دانم چرا این روزها از دست فلانی مدام ناراحت می‌شوم. دفعه پیش که از دستش  عصبانی شدم، چون نمی‌توانستم به او بگویم که آزارم می‌دهد، همه تقصیرها را گردن تو انداختم و تو خندیدی. خنده‌ات یعنی اینکه هیچ چیزی آنقدر مهم نیست و من الکی همه حرف‌ها را بزرگ می‌کنم.

یک بار به تو گفته بودم که چرا هیچ وقت از کنایه‌ها ناراحت نمی‌شوی و بعد تو خندیده بودی و گفته بودی حرف باد هواست. از یک گوش می‌آید و از گوش دیگر بیرون می‌رود. به من گفته بودی که حرف‌هایی که بر زبان‌های بی‌فکر جاری می‌شود را در قلبم حبس نکنم؛ اما من مدام یادم می‌رود.

دیشب دلم می‌خواست اینجا بودی و با هم کمی صحبت می‌کردیم شاید از ناراحتیم کاسته می‌شد؛ اما نبودی و تلفنت را هم جواب ندادی. مثل همیشه در خواب بودی.

می‌دانی با اینکه زیاد هم با تو حرف نمی‌زنم؛ اما وقتی اینجا هستی هم خوب است. انگار حرف‌هایم را در سکوت و با زبانی بسته به تو می‌گویم و بعد آرام می‌شوم.

تو مدام سؤال پیچم می‌کنی تا بالاخره قفل سکوتم شکسته شود. البته نمی‌خواهی بدانی که دقیقن از چه چیزی ناراحتم. فقط می‌خواهی مرا به تنظیمات کارخانه برگردانی. می‌خواهی رشته افکار و گفت‌و گوهای درونی‌ام را برهم بزنی.

قفل سکوتم که شکسته می‌شود تو به خواب رفته‌ای و من خنده‌ام می‌گیرد برای مخاطبی که همانند نوزادی که تازه شیر خورده است، بی هیچ تقلایی به خواب می‌رود.

رواندازی رویت می‌اندازم و بقایای تنقلات را که از روی زمین جمع می‌کنم، همه حرف‌هایم را به تو می‌گویم.

موقع شستن ظرف‌های شام و لیوان‌های پی‌درپی چای، دیگر هیچ حرفی نیست که روی دلم سنگینی کند.

ما ارزش آدم‌ها و اشیائی که دور و برمان هست را نمی‌دانیم. درست زمانی به ارزششان پی‌می‌بریم که کنارمان نباشد؛ اما من ارزش تو را می‌دانم و از هیچ چیزی گله‌ای ندارم. آنقدر گله ندارم که دیگران فکر می‌کنند تو مرا در بهشتی سرسبز و خرم جای داده‌ای.

اما دیگران یادشان رفته است که بهشت را زن و مرد باهم می‌سازند و هیچ سازنده‌ای جز خدا به تنهایی از پس ساختن بهشت برنمی‌آید.

اعتراف می‌کنم که این بهشت فقط برای مرغکی چون من که ارتفاع پروازش پایین است، بهشتی رویایی است وگرنه عقابی را به این بهشت بیاورید، به هفته نکشیده استعفایش را می‌نویسد.

من از زندگی با تو گله ندارم این حرف‌ها را نگفتم که خدایی نکرده فکر کنی گله‌ای دارم نه گله‌ای در کار نیست. همه چیز برایم خوب و دلچسب است. من از همان جنگ اول که بازنده شدم، فهمیدم برای زیستن و لذت بردن از زندگی باید دیدم را عوض کنم. برای همین به جای رویای پرواز بدون بال‌های عقاب، از تک‌تک ثانیه‌های زندگی لذت بردم.

دستم را به تو دادم و به تو اعتماد کردم. کاری که خیلی‌ها بلد نیستند. سرم را با کتاب‌ها نوشته‌هایم گرم کردم که کمبودهای زندگی را نبینم.

خوب زندگی هر کسی کمبود دارد. خوب می‌دانم که خودت هم پر از رویا بودی و زمانه بال‌های پروازت را از تو گرفت؛ اما من بلد بودم بدون بال پرواز هم از راه رفتن روی زمین لذت ببرم و تو بلد نبودی. همین شده بود که تو به آغوش خواب پناه بردی و من به نوشتن. همین شد که هیچ وقت هیچ بحث و جدلی بین ما شکل نگرفت و در میان جمع به زوج‌های آرام و خوشبخت معروف شدیم و هرکسی به عشق میان ما رشک می‌برد.

عشق که قرار نیست مثل روز اول پر از آب و اتش باشد و بسوزاند. عشق کمرنگ می‌شود و بعد باید خود آدم‌ها آن را بسازند. من فهرستی از خوبی‌های تو نوشته بودم که با مرورش عشقم به تو فزونی می‌یافت. هرچند که به خواب رفتنت را دوست نداشتم؛ اما به مرور زمان با آن هم کنار آمدم و بعد مایه آرامشم شد.

یادت می‌آید روزهای اول چقدر به خاطر اینکه تو را نشناخته بودم با تو بحث و دعوا می‌کردم و تو هیچ تلاشی برای خاتمه دادن به این ناراحتی نمی‌کردی و به خواب می‌رفتی. روز بعد انگار نه انگار که شب گذشته طوفانی در خانه به پا شده باشد، به من لبخند می‌زدی. هرچه بیشتر تو را شناختم فاصله بحث‌هایمان بیشتر و بیشتر شد و بعد دیگر فقط در نوشته‌هایم از تو گلایه می‌کردم. وقتی نوشته‌های گلایه‌آمیزم را مرور می‌کردم از بابت تمام گلایه‌ها شرمگین می‌شدم.

اعتراف می‌کنم حالا با تمام کلماتی که روی کاغذ نوشتم و تمام کلماتی که هنوز آن‌ها را روی کاغذ نیاورده‌ام همه حرف‌هایم را به تو گفته‌ام و دیگر چیزی روی دلم سنگینی نمی‌کند و تازه بابت اینکه از دست فلانی عصبانی بوده‌ام شرمگین هم هستم. چون یادم افتاد اگر اینجا بودی و اگر خواب نبودی، می‌گفتی هیچ حرفی ارزش ناراحتی تو را ندارد.

اصلن نباید این حرف‌های کودکانه را به تو می‌گفتم و مزاحم خوابت می‌شدم.

ولی از نوشتنش هم ناراحت نیستم. همین که شروع کردم به نوشتن سبک شدم. می‌دانم تا نامه به دستت برسد و پاکتش را باز کنی باز از شدت خستگی به خواب می‌روی و نمی‌توانی هیچ کدام از گلایه‌های مرا بخوانی.

و من به خودم می‌گویم که هیچ حرفی ارزش ناراحتی مرا ندارد.

 

قربان تو لیلای نازک نارنجی‌ات

 

لیلا علی قلی زاده

8 پاسخ

  1. با دیدن عنوان پست تصور نکردم که یه نامه‌ی خصوصی باشه. اما حالا متوجه شدم. نخواستم دیدگاهی بنویسم اما به نظرم خودتون نخواستید خصوصی بمونه و منتشرش کردید برای همین جسارت می‌کنم و چیزی می نویسم. شاید حرف‌های شما درد دل آدم‌های بی‌شماری باشه. خوابیدن گاهی یک مکانیسم دفاعی در هنگام مواجهه با استرس و مشکلاته. لااقل من اینو زیاد تجربه کردم. وقتی مشکلی پیش میاد پلک‌هام سنگین می‌شه. بعد از بیدار شدن از خواب حجم استرسم تا حدودای صفر پایین میاد.
    نوشتن ابزار یک نویسنده است. نویسنده همه چیز رو با نوشتن تعمیر می‌کنه. انتخاب خوبی برای نوشتن این نامه داشتید. تکرارش قطعن نتیجه بخش خواهد بود.

    1. سپاس از دیدگاه خوبتون. بله خواب یک مکاتیسن دفاعیه. دوستی دارم که به هنگام مواجه با موقعیت های دلهره اور همه چیز رو رها میکنه و میخوابه. بیدار که میشه استرس و ترسش برطرف شده
      من به شخصه نمیتونم بدون حل کردن موضوع بخوابم. نوشتن و گاهی نقلشی میتونه ارومم کنه

  2. میدونی خیلیا هنر اینو ندارن که بدون بال پرواز، از راه رفتن روی زمین لذت ببرن. تو به لیلای هنرمندی❤️
    گاهی گفتن حرفهای کودکانه‌ای که ازش یاد کردی، اهم فی‌الاهمه عزیزم.
    آدمها باید ناراحتی‌هاشون رو بگن، نگن که غمباد میشه. حرف زدن با خدا و یا نوشتن بهترین راهِ تخلیه آدمه(اینجوری غیبتم نمیشه😅)

  3. اوووخی لیلای نازک نارنجی🥺🥺🥺
    چقدر خوب و عاشقانه و لوس بود🥰
    نامه نوشتن خیلی کار مفیدیه.
    من یک بار تصمیم گرفتم برای مخاطبم یک دفتر نامه عاشقانه بنویسم. تو اوج عشق بودم و البته انگار آخرای عشق. نمیدونم ولی خب به ده صفحه نرسید. چون بعدش دیدم همش تبدیل به گلایه و دل شکستگی شد. واسه همین دیگه از نوشتنش منصرف شدم. چون حس و حالم بد می‌شد با گلایه‌های بی‌ثمر😞

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.