شوق نوشتن
مدتی بود که دیگر دست و دلم به نوشتن نمیرفت. شاید در اینجا. در این مکان که روزی تنها یک
مدتی بود که دیگر دست و دلم به نوشتن نمیرفت. شاید در اینجا. در این مکان که روزی تنها یک
در کتاب آناندا از ده فرمان میخوانم. نویسنده ده فرمان را مینویسد و بعد میگوید باید موسی درونت جبار باشد
امروز در مسیر پیادهروی کافهای را دیدم. عطر گرم و تلخ قهوه تمام محوطه را پر کرده بود. به کافه
در حال مطالعهی کتاب هفت عادت مردمان موثر هستم. مطالب را میفهمم ولی برای توضیح دادن به دیگری باید چندباره
یک انتقاد به جا در روز پیش باعث شد که امروز میلی به نوشتن نداشته باشم. امروز مدام برای نوشتن
بازهم گفتوگو به جایی رسید که زن متهم شد. زن همیشه در پایان گفتوگوها متهم و گناهکار بود. ظاهرن او