لیلا علی قلی زاده

راز سکوت

  چهارچشمی دهن را می‌پایند، کلمه‌ها را می‌قاپند. باید حواسم را بیشتر جمع کنم. زمانه، زمانه‌ی سکوت است. فشار سکوت

ادامه مطلب »

داستان پروین خانم

داستان پروین خانم از میان تمام حرف‌هایش برایم جالب‌تر است. آنطور که آقا مرتضی تعریف می‌کرد، پروین خانم زن پنجم

ادامه مطلب »

خیابان مدرسه

دری آهنی و بزرگ خیابان مدرسه را از دنیای بیرون جدا می‌کند. خیابان مدرسه جاده‌ای دراز و تمام ناشدنی به

ادامه مطلب »

راننده بیابان

من حالا دوازده‌‌سال است که در بیابان رانندگی می‌کنم. دوازده‌سال کم نیست. یک عمر است. دوازده سال است که در

ادامه مطلب »

باران

برق می‌زد. آسمان صدا می‌کرد. باران روی پشت‌بام می‌کوفت. دو روز بود که پشت ‌هم می‌بارید. خیال نداشت آرام بگیرد.

ادامه مطلب »