راز سکوت
چهارچشمی دهن را میپایند، کلمهها را میقاپند. باید حواسم را بیشتر جمع کنم. زمانه، زمانهی سکوت است. فشار سکوت
چهارچشمی دهن را میپایند، کلمهها را میقاپند. باید حواسم را بیشتر جمع کنم. زمانه، زمانهی سکوت است. فشار سکوت
داستان پروین خانم از میان تمام حرفهایش برایم جالبتر است. آنطور که آقا مرتضی تعریف میکرد، پروین خانم زن پنجم
دری آهنی و بزرگ خیابان مدرسه را از دنیای بیرون جدا میکند. خیابان مدرسه جادهای دراز و تمام ناشدنی به
امروز سه کلاس داشتم. با سه گروه سنی متفاوت. کوچکترها بهتر بودند. با بررسی نقاشی سه رنج سنی متفاوت فکری
من حالا دوازدهسال است که در بیابان رانندگی میکنم. دوازدهسال کم نیست. یک عمر است. دوازده سال است که در
برق میزد. آسمان صدا میکرد. باران روی پشتبام میکوفت. دو روز بود که پشت هم میبارید. خیال نداشت آرام بگیرد.