عکس سه نفره
از دستگاه پخش موسیقی، قطعهی چهار فصل ویوالدی پخش میشد. زن در آشپرخانه در حال تدارک یک جشن کوچک بود.
از دستگاه پخش موسیقی، قطعهی چهار فصل ویوالدی پخش میشد. زن در آشپرخانه در حال تدارک یک جشن کوچک بود.
خواب بد مادر تلفن کرد، گفت برگشتهایم به خانه. دیگر نمیشود چیزی را از او پنهان کرد. تا در سفر
ظاهراً آن دو زن، خبر ناگواری برای مادر داشتند. مادر در ابتدا چند لحظهای به آن دو خیره ماند. بعد
خانم سماوات پشت ویترین کتابفروشی ایستاده بود و دزدکی به بهانهی نگاه کردن به کتابها آقای فرحت را دید میزد.
تمرین با کلمات: دهشت، اژدها، طنطنه، یوغ، رویاگون از صغیر تا کبیر میاندیشیدند که اسماعیل یوغ بندگی را به گردنش
تمرینی با کلمات: توشه، گزافهامیز، زهرآگین، زیانبار، مرگآسا شب گذشته اشکان به خانه نیامد. چمدانش در خانه بود. زیاد پیش