لیلا علی قلی زاده

بیمارروان

  ذهن سعید انباشته از واژه‌هایی مسموم و تخریب‌گر بود. همسرش سوگل نتوانست او را مجاب کند که پیش روان‌درمان‌گر

ادامه مطلب »

ظهر تابستان

در آن آفتاب تفتیده تابستان که قاتق در هوای اتاق می‌ترشید، پسرک زیر آفتاب با مورچه‌های باغچه سرگرم بود. زن

ادامه مطلب »

دردسر در کتابخانه

از همان ابتدای صبح که کتابخانه باز شد، مردی بیرون کتابخانه، مدام به داخل کتابخانه سرک می‌کشید. به نگر نمی‌رسید

ادامه مطلب »

مبدع رذایل اخلاقی

همسرم همیشه می‌گفت که خواهرت پلشت است. به گمانم معنای واژه‌ی پلشت را نمی‌دانست. چون خواهرم نمونه‌ی یک زن کدبانو

ادامه مطلب »