آقا حبیب آقا حبیب همیشه تعریف میکرد که در ایام جوانی اوضاع کار و بارش خوب بود. هر پنجشنبه دست زن و ادامه مطلب » مهر ۱۷, ۱۴۰۲ بدون دیدگاه
تلفن نوشتهها صدای زنگ تلفن میآید. دینگ دینگ دینگ دینگ صدای زنگ تلفن سالها پیش متفاوت بود. همان روزهایی که تازه ادامه مطلب » خرداد ۱, ۱۴۰۲ 6 دیدگاه
خاطرات مدفون شده دو هفته قبل از سال جدید که برای دیدار آن دو رفته بودیم و گفتند که مجاز به دیدار نیستیم، ادامه مطلب » فروردین ۱۴, ۱۴۰۲ بدون دیدگاه