اتوبوس نوشتن
موانع نوشتن به محض اینکه دست به قلم میشوم، رگبار عطسهها شروع میشود. زیر رگبار عطسهها خم میشوم. قلم از دستم میافتد. تصاویر پیش چشمانم گنگ و مبهم میشوند. خیره به نقطهای دور، نگران کم شدن سوی چشمانم هستم، دیگر
یک نویسنده ی عاشق هنر