داستان تغییر
صبح زود کتاب “نمیتوانی به من آسیب بزنی” را میخواندم. جملهای در کتاب بود که توجهم را جلب کرد. شما
صبح زود کتاب “نمیتوانی به من آسیب بزنی” را میخواندم. جملهای در کتاب بود که توجهم را جلب کرد. شما
در جستوجوی ایده پشت رایانهام نشستهام. در حالی که میدانم برای یافتن ایده باید فقط روی فعل نوشتن متمرکز شوم
پریسا دوست دوران ابتداییام بود. دختری سفید که روی صورتش پر بود از کک و مک و رنگ موهایش زرد
پرسشهای خوب ما را به حرکت وا میدارند و پرسشهای اشتباه مانعی بر سر راه رشد و موفقیت هستند. همیشه
به دفتر یادداشتهای روزانهام مراجعه میکنم. در تاریخ پنجم دی ماه دو سال پیش دربارهی ضعفم در نوشتن اینطور نوشتهام:
همهی افرادی که دستی در نوشتن دارند چه نویسندگان تازهکار و چه نویسندگانی که کتابهای زیادی منتشر کردهاند در برهههایی