لیلا علی قلی زاده

چرا نمی‌توانم آزادانه بنویسم؟

همه‌ی افرادی که دستی در نوشتن دارند چه نویسندگان تازه‌کار و چه نویسندگانی که کتاب‌های زیادی منتشر کرده‌اند در برهه‌هایی از زمان دچار هراس از نوشتن می‌شوند. هراسی که برخی به آن خشکی قلم می‌گویند برخی نبود ایده را بهانه می‌کنند و برخی دیگر ناتوانی در جمله‌پردازی؛ اما واقعیت این است که هراس از نوشتن به صورت‌های مختلفی خودش را نشان می‌دهد. اگر موسیقی تند ریتم داری را برای مدتی گوش دهید محال است که بتوانید در برابرش مقاومت کنید و بعد از مدتی شروع به انجام حرکات موزون می‌کنید؛ اما افرادی که دچار هراس از نوشتن می‌شوند، به جای اینکه خودشان را به ریتم نوشتن بسپارند آن را رها می‌کنند و فکر می‌کنند که استعداد نوشتن ندارند. چرا چون نمی‌خواهند خودشان را به موسیقی بسپارند و فوری محل را ترک می‌کنند. می‌ترسند با انجام حرکات موزون شخصیتشان زیر سوال برود.

چه چیزی باعث می‌شود که نتوانید آزادانه در میانه‌ی صفحات سفید کاغذ به رقص درآیید؟

آیا نگران قضاوت دیگران هستید؟

آیا همیشه به مخاطبانتان بیشتر از خودتان اهمیت می‌دهید؟

نگران این هستید که با آزادانه نوشتن مخاطبانتان را از دست بدهید؟

نگران سوء استفاده دیگران از خودتان هستید؟

اگر این طور است باید بگویم که آرام آرام به روزهای آخر نویسندگی خود نزدیک می‌شوید. اگر نتوانید در حین نوشتن خودتان را رها کنید. قرار گرفتن در چارچوب‌ها و نظم خاص، خلاقیت شما را می‌کشد و مدتی بعد از نوشتن سرد می‌شوید.

نوشتن باید از روی عشق باشد نه فقط برای جلب رضایت دیگران.

توجه بیش‌از اندازه به مخاطب مانعی برای آزادانه نوشتن است

برخی از افراد هستند که مدتی خوب می‌نویسند و حتی کتاب خوبی هم منتشر می‌کنند؛ اما بعد از مدتی دچار وسواس می‌شوند که نکند نوشته‌ام به قدر کافی خوب نباشد و کار اولم را خراب کند. یا نکند مخاطب نوشته‌ام را نپسندد و نقد تندی نسبت به آن داشته باشد، برای همین وسواس‌گونه می‌خواهند در حین نوشتن آن را اصلاح کنند. اصلاح کردن عملی است که بایستی در بازنویسی انجام شود و اگر در حین نوشتن پیش‌نویس اولیه، نویسنده مدام نگران خوب یا بد بودن متن باشد، نمی‌تواند بنویسد. نوشتن سخت می‌شود و بعد از مدتی نویسنده به خودش می‌گوید آن یک‌بار هم از روی شانس بود و من واقعن استعدادی برای نوشتن ندارم.

در دوره‌‌هایی از زندگی نویسندگی خود که کم هم نیستند، به این ترس‌ها دچار می‌شوم و قادر نیستم آزادانه بنویسم. قلم را که روی کاغذ می‌گذارم از نوشتن دچار هراس می‌شوم. انگار که قرار است با نوشته‌ی خود، سند محکومیتم را امضا کنم. یک خط می‌نویسم و بعد کاغذ را سفید رها می‌کنم.

مدتی پیش به بیماری نوشتن هراسی مبتلا شده بودم. با وجودی‌که دلم می‌خواست بنویسم، هربار که به صفحه‌ی سفید کاغذ خیره می‌شدم، می‌ترسیدم. از رها بودن می‌ترسیدم. وقتی نمی‌توانستم آزادانه بنویسم، نوشتن برایم سخت می‌شد. تبدیل می‌شد به غول بی‌شاخ و دمی که وجودم را به اسارت گرفته بود.

در یکی از همان دوره‌ها بود که یکی از دوستانم در جلسه‌ی باشگاه محتواگران موضوعی را مطرح کرد که باعث شد به علل رها نبودن و آزادانه‌ننوشتن پی‌ببرم.

چرا در نوشتن ریسک‌پذیر نیستیم؟

زهرا از ما خواست کاغذی را برداریم و دلایلمان را با طرح سوال روی کاغذ بیاوریم.

با سوال پرسیدن از خودم متوجه شدم که چرا دچار نوشتن هراسی شده‌ام. در طول روز مرتب با طرح پرسش‌های گوناگون ترس‌هایم را یافتم. شب هنگام وقتی که همه خواب بودند، آزاد و رها دوباره نوشتن را از سر گرفتم.

شما هم می‌توانید هر وقت به ترس از آزادنویسی رسیدید، شروع کنید به سوال پرسیدن از خودتان. در نهایت این شما هستید که نوشته‌تان را منتشر می‌کنید. می‌توانید هیچ وقت آن‌ها را منتشر نکنید؛ اما نمی‌توانید تا ابد ننویسید.

پس آزاد و رها بنویسید. اگر شما نخواهید کسی نوشته‌های شما را نخواهد دید. وقتی آزاد بنویسید، ایده‌ها آرام آرام از لایه‌های پنهان ذهن شما بیرون می‌آیند و در جلسه بعدی نوشتن می‌توانید روی ایده‌های جوانه زده، کار کنید و آن‌ها را شکوفا کنید.

نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده

لیلا علی قلی زاده

10 پاسخ

  1. لیلا درجریانی که حدودا چندماهی هست که از مطالعه مستمر و تمرین نوشتن دور افتادم. هرباری که میام سایتت سرمیزنم… چجوری بگم ولی خیلی به هوسم میندازی.
    موقعیت من و تو دقیقا همینجوریه که الان میخوام بگم:😂
    تو اون بچه پولدار تو پارکی که داری خوشمزه ترین بستنی رو لیس میزنی و من اون آدامس فروش که دهنم از بستنی آب افتاده ولی پول خریدش رو ندارم.
    تا این حد به هوس می افتم.
    اماااااااا خبر خوب اینه که دختر آدامس فروش امروز برای خرید بستنی و ارضای هوسش یه برنامه آروم و آهسته نوشته تا برگرده به روال نوشتن سابقش.
    فقط امیدوارم اتفاق جدیدی پیش نیاد که متاسفانه من با هر اتفاق چند ماهی به کما میرم😓

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.