روزهای قبل از تولد
قبل از تولد و زندگی دوباره در خیالی دیگر، قارچی بودم که از زمین خیس و مرطوب بعد از یک باران تند روییده باشم. قارچی سمی که اگر لمس میشد، سم را از طریق پوست به خون انتقال میداد. مراقب
یک نویسنده ی عاشق هنر
قبل از تولد و زندگی دوباره در خیالی دیگر، قارچی بودم که از زمین خیس و مرطوب بعد از یک باران تند روییده باشم. قارچی سمی که اگر لمس میشد، سم را از طریق پوست به خون انتقال میداد. مراقب
قبل از رسیدن سال نو بیشتر افراد برای تعطیلات برنامهریزی میکنند؛ اما برای بازگشت از تعطیلات هیچ برنامهای ندارند و دوباره بعد از یک روز استراحت به روال سابق برمیگردند. در حالی که افراد موفق همیشه به دنبال راهی هستند
گفتوگوی این روزهای من با پیرمرد درونم پدر: «زمان ما این حرفا نبود. هرچی میگفتند، قبول میکردیم. میگفتند شب سیاهه. میگفتیم باشه قبول. میگفتند روز سفیده. میگفتیم باشه قبول. اونا هم سر ماه یه حقوق بخور نمیری میگذاشتن جلومون و
مولود تازه زیر نور ارسیهای قدیمی دراز میکشم. کتابی در دستم است. اولین صفحه از کتاب مرا به رخوتی شیرین میکشاند. کلمات کتاب را با دستودلبازی روی صورتم پهن میکنم. بوی نای کاغذهای کاهی کتاب با بوی تمیزی مخده درهم
این روزها مطالعه کتاب های گوناگون در اولویت برنامه های من وجود دارد به یک دلیل مهم:
من مینویسم تا خود را به شگفتی وادارم. جفری هیل، شاعر اولین بار که کتاب بنویس تا اتفاق بیفتد از هنریت آن کلاوسر را می خواندم، لیستی از چیزهایی که می خواستم را به توصیه نویسنده نوشتم. در لیست نوشته