لیلا علی قلی زاده

داستان چاق

رستوران اکثر اوقات خالی بود. کمتر از یک ماه می‌شد که رستوران کوچکمان را راه انداخته بودیم. رستوان یک فضای

ادامه مطلب »

خفته در کتابخانه

تمرین کلمه‌بازی نغز، مغبون، صله، می‌غنود، دلاویز کتابی از بالاترین قفسه روی سر مرد خفته در میان کتاب‌ها افتاد. فریاد

ادامه مطلب »

قانون مادر

آن تابستان در باغچه‌ی کوچکمان، بذر گیاهی که نمی‌شناختیم را کاشتیم. مادر اصرار داشت تنها گیاهانی که برایمان مفید است

ادامه مطلب »

مراقبت از بدن

مراقبت از بدن همانند مراقبت از فرزندان است. اگر به فرزندتان توجه دارید، باید بدن‌خودتان را هم همچون فرزند‌تان بدانید

ادامه مطلب »

یک ماشین معمولی

یک مرد معمولی بود اسمش مشهدی حسن. یک زن معمولی داشت اسمش لیلا خاتون.مشهدی حسن یک خانه‌ی خیلی معمولی داشت

ادامه مطلب »