یک تکه از قلبش داستانک روی زمین یک یاکریم کوچک افتاده بود. رها با ساک نان در دستش آرام به سمت یاکریم رفت. یا ادامه مطلب » خرداد ۱۲, ۱۴۰۰ بدون دیدگاه