داستان تغییر صبح زود کتاب “نمیتوانی به من آسیب بزنی” را میخواندم. جملهای در کتاب بود که توجهم را جلب کرد. شما در خطر چنان زندگی راحت و بیدردسری هستید که در آخر، بدون اینکه از ظرفیتهای واقعیتان خبر داشته باشید، از ادامه مطلب » مهر ۱۲, ۱۴۰۲ 6 دیدگاه