یک قوطی کنسرو و یک درخواست وام آقای ه.م تمکن مالی بالایی داشت. پولش از پارو بالا میرفت. حسابش به لوله اصلی آب متصل بود و جریانش ادامه مطلب » مرداد ۷, ۱۴۰۲ 6 دیدگاه
خاطرات پیادهروی پیادهرویهای دوستانه چند روز پیش که سمیرا زنگ زده بود و با انرژی زیاد حال و احوالم را میپرسید، فکر ادامه مطلب » خرداد ۲۹, ۱۴۰۲ 22 دیدگاه