کتلت
قبلترها، زمانی که هنوز مهری به خانهمان نیامده بود، هفتهای یکبار کتلت درست میکردم. عاشق کتلتهایم بودم. فکر میکردم خوب
قبلترها، زمانی که هنوز مهری به خانهمان نیامده بود، هفتهای یکبار کتلت درست میکردم. عاشق کتلتهایم بودم. فکر میکردم خوب
مام سفید گیس طبیعت در آغوش پر مهرت به تماشای تو نشسته ام و آرزو می کنم آغوشت هیچگاه گرم
زندگیشان با رازی که هیچ گاه گفته نشد شکل گرفت. زن جوان و زیبا بود و در آرزوی داشتن فرزند،
ملا تازه با خانواده اش به روستای ما آمده بود. سه پسر قد و نیم قد داشت و زنی که