تازهترین نوشتههایم را اینجا بخوانید
وادی خیال
وقتی با زهرا یار شدم و شروع کردیم به نوشتن، دایرهی لغاتمان کم بود. من کمتر. میخواستم به هر ضرب و زوری هست نویسنده
لیلا علی قلی زاده
آبان ۲۱, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه
بهانهای برای ننوشتن
درست شبیه دلفین به هر بهانهای چنگ میزنم که ننویسم. نوشتن برایم سخت شده است. یکی از دوستان گفته بود که اگر از نوشتن درآمدی
لیلا علی قلی زاده
آبان ۱۰, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه
نامهای به یک دوست
دوست عزیزم سلام. با آنکه مدتها میشود که با تو حرف نزدهام و بسیار هم دلتنگ صحبت کردن با تو هستم، ولی به این نتیجه
لیلا علی قلی زاده
مهر ۲۲, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه
زیراندازی برای دو نفر
ماشینی کنار جاده ایستاد. یک بلیزر بزرگ آبیرنگ. چهارچشمی ماشین را میپایید. دعا دعا میکرد که کسی از ماشین پیاده نشود. زیر درخت چناری،
لیلا علی قلی زاده
مهر ۲۰, ۱۴۰۴
۲ دیدگاه
لبخند گم شده
حرفمان شد. الکی. سر یک حرف که باید میگفت و نگفت. سر یک حرف که نباید میزدم و زدم. بغض گلویم را فشار داد. قطره
لیلا علی قلی زاده
مهر ۱۶, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه
۱۵مهر ۱۴۰۴- تریبونی برای حرف زدن
مدتی میشود که از خبرهای روز دنیا فاصله گرفتهام. قبلتر منابع خبریام همان شبکههای اجتماعی بود، حالا به همان ها هم دیگر رجوع نمیکنم. گاهی
لیلا علی قلی زاده
مهر ۱۵, ۱۴۰۴
بدون دیدگاه
آخرین دیدگاهها