لیلا علی قلی زاده

تازه‌ترین نوشته‌هایم را اینجا بخوانید

نامه‌ای به یک دوست

دوست عزیزم سلام. با آنکه مدت‌ها می‌شود که با تو حرف نزده‌ام و بسیار هم دلتنگ صحبت کردن با تو هستم، ولی به این نتیجه

ادامه مطلب »

زیراندازی برای دو نفر

  ماشینی کنار جاده ایستاد. یک بلیزر بزرگ آبی‌رنگ. چهارچشمی ماشین را می‌پایید. دعا‌ دعا می‌کرد که کسی از ماشین پیاده نشود. زیر درخت چناری،

ادامه مطلب »

لبخند گم شده

حرفمان شد. الکی. سر یک حرف که باید می‌گفت و نگفت. سر یک حرف که نباید می‌زدم و زدم. بغض گلویم را فشار داد. قطره

ادامه مطلب »

۱۵مهر ۱۴۰۴- تریبونی برای حرف زدن

مدتی می‌شود که از خبرهای روز دنیا فاصله گرفته‌ام. قبل‌تر منابع خبری‌ام همان شبکه‌های اجتماعی بود، حالا به همان ها هم دیگر رجوع نمی‌کنم. گاهی

ادامه مطلب »

حافظه‌ی بدن و ضمیرناخودآگاه

جایی خواندم که تک‌تک سلول‌های ما حافظه‌ای دارند. آن روز متوجه منظور نویسنده نشدم. بعدتر موقع وارد کردن رمز وب‌سایت متوجه این موضوع شدم. رمزم

ادامه مطلب »