خاطرات پیاده‌روی

پیاده‌روی‌های دوستانه چند روز پیش که سمیرا زنگ زده بود و با انرژی زیاد حال و احوالم را می‌پرسید، فکر نمی‌کردم که بتواند در پیاده‌روی همراهمان باشد. ولی دو روز پیش پیام داد که ساعت پیاده‌رویتان چند است و قرارتان

ادامه مطلب »

جیران

چند روزی بود که جیران هوس ورزش کردن به سرش زده بود. درست از وقتی که اختر خانم، مهمانی عصرانه ترتیب داده بود. اختر خانم حسابی لاغر شده بود. خیلی هم با کلاس حرف می زد. اسم خودش را هم

ادامه مطلب »