از تیر چه خبر؟
یک نوشته کاملا شکسته اولین روز تیر امروز به بهونه مهمونی رفتن می خواستم از زیر نوشتن در برم. دیروز خیلی خوب نوشته بودم و می خواستم به جبران اضافه کاری دیروز، امروز رو مرخصی بگیرم. پیش خودم گفتم نمی
یک نویسنده ی عاشق هنر
یک نوشته کاملا شکسته اولین روز تیر امروز به بهونه مهمونی رفتن می خواستم از زیر نوشتن در برم. دیروز خیلی خوب نوشته بودم و می خواستم به جبران اضافه کاری دیروز، امروز رو مرخصی بگیرم. پیش خودم گفتم نمی
آبان ماه ۱۳۹۹ بود که در دوره نویسندگی خلاق شاهین کلانتری شرکت کردم. روزهای اول مشتاق بودم هرچند که برایم سخت بود. روزهایی را در انفعال گذراندم با اینکه همیشه در همه کلاس ها شرکت می کردم اما ان طور
ذهن ناهوشیارت را درگیر امور کن قبل تر ها وقتی به من گفته می شد که باید ضمیر ناخودآگاهت رو درگیر امور کنی تا به خواسته هایت برسی اصلا نمی فهمیدم یعنی چی؟ شاید یکسری کارها رو انجام می دادم.
چرا برخی افراد نمی توانند کاری را که انجام می دهند به انتها برسانند؟ برای همه ما در زندگی پیش آمده است که نتوانسته ایم کارهای خود را طبق برنامه در زمان مقرر انجام دهیم یا شاید بارها تصمیم جدی
سی و هفت سال از عمرم گذشته است، اما هنوز هم از فکر کردن به این سوال می ترسم. هنوز هم نمی دانم می خواهم چه کار کنم؟ کودک که بودم برای خودم آرزوهای بزرگی داشتم. اما هر چه بزرگ
رمان های سرگرم کننده یا رمان های آگاه کننده برای خیلی از ما پیش می آید در اوقاتی از روز، برای استراحت، کتاب بخوانیم. از قفسه کتاب یک رمان را انتخاب می کنیم. نویسنده کتاب یا آنقدر سطحی از وقایع