بعد از خواندن محاکمه کافکا و یک شب بیداری طولانی
خودش دلدرد دارد، چیزی نمیخورد؛ اما من عجیب هوس هویج بستنی کردهام. خیابان عجیبوغریب است. بیشتر بخوانید
خودش دلدرد دارد، چیزی نمیخورد؛ اما من عجیب هوس هویج بستنی کردهام. خیابان عجیبوغریب است. بیشتر بخوانید
فکر میکردم زن روبروی آینه زنی دیگر است. جانی دوباره گرفته و قوی شده است. زنی که دیگر هیچ چشمی به درونش نفوذ نمیکند و تنش را پارهپاره نمیکند. فکر میکردم که دیگر احتیاجی به عواطف زنانهاش ندارد. زن درون آینه با زن دیروز فرق داشت؛ بیشتر بخوانید
محمود گفته بود که: «انسان عادت میکند»؛ و من عادت کرده بودم.