روزنوشت بر اساس پیکر فرهاد از عباس معروفی

روزنوشت بر اساس پیکر فرهاد از عباس معروفی فکر می‌کردم زن روبروی آینه زنی دیگر است. جانی دوباره گرفته و قوی شده است. زنی که دیگر هیچ چشمی به درونش نفوذ نمی‌کند و تنش را پاره‌پاره نمی‌کند. فکر می‌کردم که

ادامه مطلب »