ارزش رنج
اگر رنجی که میکشیم معنا داشته باشد و برای رسیدن به آرمان خاصی باشد، میتوانیم تحملش کنیم.
سوالی که پیش میاد این است که میزان تحمل افراد چقدر میتواند باشد؟ آیا معنا و آرمان برای همه افراد معیاری برای تحمل درد و رنج است؟ میزان تحمل به اهمیت و ارزش آرمان بستگی دارد؟ یا اینکه به تنهایی از پس تحمل رنج ها برمی آییم یا نیاز به همراهی داریم؟ یا باید همراهی درونی بیابیم؟ آیا ایجاد رنج و مشقتی دیگر میتواند رنج و ناراحتی موجود را تخفیف دهد؟
با توجه به تجربه هایی که داشتم و خصوصا تجربه اخیر به تنهایی قادر به تحمل رنج ها و دردها برای گذر از مراحل سخت و طاقت فرسا نبودم. ظاهرا از پس مشکلات بر می آمدم اما عمیقا احساس تلخ شکست مرا از پای درآورده بود. کوچکترین تلنگری مرا از پای در می آورد.
نیاز به کسی داشتم که با همراهی اش بتوانم از این مرحله گذر کنم. اما فرد مورد اعتمادی را نمی یافتم.
بنابراین باید به دنبال عاملی درونی بودم. عاملی ماورایی یا فوق انسانی که بتواند مرا همراهی کند.
می دانستم که تحمل رنج برای من لازم و ضروری است. اما حقیقتا به تنهایی از عهده آن برنمی آمدم. هر بار که به دنبال راه میانبری برای فرار از رنج بودم، راهنمای درونی به یاریم شتافت.
این عامل درونی در مذاهب گوناگون نام های متفاوتی دارد. ایمان یا تعهد یکی از نام هایی است که میتوان به این عامل درونی داد.
هر چقدر زیر بنای این عامل قوی تر باشد تحمل درد و رنج کمتر می شود.
عقل منطقی هم عاملی است که میتواند تحمل درد را آسان تر کند. زمانی که استراحت کافی نداشته باشیم، منطق دچار نوسان میشود. احساسات بر منطق غلبه میکند.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده