ملای روستای ما
ملا تازه با خانواده اش به روستای ما آمده بود. سه پسر قد و نیم قد داشت و زنی که نصف او قدش بود، اما به اندازه دو برابر قد او زبان داشت. زن، دختر یک خانزاده بود، اصلا دلش
یک نویسنده ی عاشق هنر
ملا تازه با خانواده اش به روستای ما آمده بود. سه پسر قد و نیم قد داشت و زنی که نصف او قدش بود، اما به اندازه دو برابر قد او زبان داشت. زن، دختر یک خانزاده بود، اصلا دلش
امروز استاد دربارۀ نوشتن خلاصۀ داستان فیلم حرف زدند. نوشتن خلاصۀ داستان کتابها و فیلمهایی که میبینیم تمرین خوبی برای مهارتیافتن در نوشتن طرحهای داستانی است. بنا شد فیلم اجارهنشینها را ببینیم و خلاصۀ داستان آن را بنویسیم. در جلسۀ
صحنه اول: جوانی توسط برادر و دوست برادرش به خاطر جرمی که از نگاه برادرش نابخشودنی است مورد شکنجه قرار می گیرد. آنها بعد از زدن جوانک او را روی زمین می خوابانند و بعد روی شکمش با قیر داغ،
یکی از درس هایی که در کلاس های نویسندگی با آن روبرو شدیم مطالعه کتاب به صورت حرفه ای بود. قبل از این که بخواهم نویسنده شوم، عادت داشتم کتاب را پشت سرهم می خواندم و تا تمام نمی شد
حس نوشتن امروز فرصت کردم که روی کارهای عقب افتاده تمرکز کنم و بخش هایی از تمرین هایی را که انجام داده و ثبت نکرده بودم، ثبت کنم. امروز بیشتر از هر روز دیگری نوشتم و نوشته هایم جذاب تر
تمرین درس نهم از سمپوزیوم نویسندگی نوشتن خرده خاطرات بود. با خواندن خرده خاطراتی از عمران صلاحی به این کار تشویق شدم. خاطرات زیادی در ذهنم نقش بست و از میان ان خاطرات چندتایی که برایم جذاب تر بود را
آخرین دیدگاهها