ملای روستای ما

ملا تازه با خانواده اش به روستای ما آمده بود. سه پسر قد و نیم قد داشت و زنی که نصف او قدش بود، اما به اندازه دو برابر قد او زبان داشت. زن، دختر یک خانزاده بود، اصلا دلش

ادامه مطلب »

سیزدهمین جلسه سمپوزیوم نویسندگی

امروز استاد دربارۀ نوشتن خلاصۀ داستان فیلم حرف زدند. نوشتن خلاصۀ داستان کتاب‌ها و فیلم‌هایی که می‌بینیم تمرین خوبی برای مهارت‌یافتن در نوشتن طرح‌های داستانی است. بنا شد فیلم اجاره‌نشین‌ها را ببینیم و خلاصۀ داستان آن را بنویسیم. در جلسۀ

ادامه مطلب »

یک صحنه، دو صحنه شروع یک داستان

صحنه اول: جوانی توسط برادر و دوست برادرش به خاطر جرمی که از نگاه برادرش نابخشودنی است مورد شکنجه قرار می گیرد. آنها بعد از زدن جوانک او را روی زمین می خوابانند و بعد روی شکمش با قیر داغ،

ادامه مطلب »

مطالعه کتاب به صورت حرفه ای

یکی از درس هایی که در کلاس های نویسندگی با آن روبرو شدیم مطالعه کتاب به صورت حرفه ای بود. قبل از این که بخواهم نویسنده شوم، عادت داشتم کتاب را پشت سرهم می خواندم و تا تمام نمی شد

ادامه مطلب »

چهارم خرداد ۱۴۰۰

حس نوشتن امروز فرصت کردم که روی کارهای عقب افتاده تمرکز کنم و بخش هایی از تمرین هایی را که انجام داده و ثبت نکرده بودم، ثبت کنم. امروز بیشتر از هر روز دیگری نوشتم و نوشته هایم جذاب تر

ادامه مطلب »

خرده خاطرات

تمرین درس نهم از سمپوزیوم نویسندگی نوشتن خرده خاطرات بود. با خواندن خرده خاطراتی از عمران صلاحی به این کار تشویق شدم. خاطرات زیادی در ذهنم نقش بست و از میان ان خاطرات چندتایی که برایم جذاب تر بود را

ادامه مطلب »