لیلا علی قلی زاده

تازه‌ترین نوشته‌هایم را اینجا بخوانید

نرمش جواب نمی‌دهد

اولین روز کاری آقای شهابی، چندان آسان نبود. حیطه‌ای که به آن وارد شده بود، با روحیاتش هیچ سنخیتی نداشت. با این‌حال فکر کرده بود

ادامه مطلب »

وادی خیال

  وقتی با زهرا یار شدم و شروع کردیم به نوشتن، دایره‌ی لغاتمان کم بود. من کم‌تر. می‌خواستم به هر ضرب و زوری هست نویسنده

ادامه مطلب »

بهانه‌ای برای ننوشتن

درست شبیه دلفین به هر بهانه‌ای چنگ می‌زنم که ننویسم. نوشتن برایم سخت شده است. یکی از دوستان گفته بود که اگر از نوشتن درآمدی

ادامه مطلب »

نامه‌ای به یک دوست

دوست عزیزم سلام. با آنکه مدت‌ها می‌شود که با تو حرف نزده‌ام و بسیار هم دلتنگ صحبت کردن با تو هستم، ولی به این نتیجه

ادامه مطلب »

زیراندازی برای دو نفر

  ماشینی کنار جاده ایستاد. یک بلیزر بزرگ آبی‌رنگ. چهارچشمی ماشین را می‌پایید. دعا‌ دعا می‌کرد که کسی از ماشین پیاده نشود. زیر درخت چناری،

ادامه مطلب »

لبخند گم شده

حرفمان شد. الکی. سر یک حرف که باید می‌گفت و نگفت. سر یک حرف که نباید می‌زدم و زدم. بغض گلویم را فشار داد. قطره

ادامه مطلب »