لیلا علی قلی زاده

من شما را لو می‌دهم

دو دختربچه که به نظر می‌رسید، سنشان از پنج‌سال تجاوز نمی‌کند، در پیاده‌رویِ خیابان شلوغی ایستاده بودند. هر دو موهای لخت و سیاهی داشتند. دختر کوچک‌تر موهایش باز بود و تمام صورتش را پوشانده بود و دختر بزرگ‌تر موهایش در پشت سرش با کش صورتی کوچکی بسته شده بود. چهره‌اش جدی بود. سگرمه‌هایش را در هم‌کشیده بود و با جدیت تمام مراقب خواهر کوچک‌ترش بود.

دختر کوچک‌تر چند قدم به سمت خیابان آمد. دختر بزر‌گ‌تر که خودش را مسئول و متعهد به مراقبت از دختر کوچک‌تر می‌دانست، دستش را کشید تا مانعش شود؛ دختر کوچک‌تر لجوجانه می‌خواست به آن طرف خیابان برود. در آن طرف خیابان گربه کوچک و ملوسی بود که دخترک از زیر زلفش که تمام صورتش را پوشانده بود، آن را می‌دید.

دختر بزرگ‌تر عصبانی شد و این‌بار دست دختر کوچک‌تر را محکم کشید و دختر کوچک‌تر را به باد کتک گرفت.

دختر کوچک‌تر دست از اصرارش برای رفتن به آن‌طرف خیابان برداشت و بنای گریه و زاری را گذاشت. صدایش چنان بلند بود که زنی دوان‌دوان از سمت شرق پیاده‌رو به سمت آن‌ها آمد. زن کارت بانکی‌ای در دست داشت. کارت بانکی را بی‌حواس به روی زمین انداخت و کودک کوچک‌تر را در آغوش گرفت.

با مهربانی از او پرس‌وجو می‌کرد تا علت گریه‌اش را بداند. دختر کوچک تا آمد زبان باز کند. دختر بزرگ‌تر قلدرمآبانه گفت: «نمی‌فهمه. می‌خواست بره اونور خیابون. حرفم رو گوش نمی‌داد. مجبور شدم بزنمش. تنبیهش کردم که حرف تو کله‌ی پوکش بره.»

مادر هیچ حرفی به دختر بزرگ‌تر نزد. فقط می‌خواست دختر کوچک‌تر را آرام کند. بعد دختر بزرگ‌تر چشمش به کارت روی زمین افتاد و آن را برداشت و گفت: «مامان! کارت بابا رو انداختی زمین. اگه من ندیده بودمش می‌خواستی چی‌کار کنی؟ ولی من به بابا نمی‌گم. دوست ندارم بابا… .» دختر آنی نگاهش به دختر کوچک‌تر افتاد و حرفش را خورد.

مادر دختر کوچک را زمین گذاشت و کارت را از دست دختر بزرگ‌تر گرفت و گفت: «بیا هر دو تامون قول بدیم به بابا چیزی نگیم. من به بابا نمی‌گم که تو هلیا رو زدی. تو هم نگو که من کم مونده بود دوباره کارت رو گم کنم.»

دختر بزرگ‌تر قول داد. دختر کوچک‌تر که گریه‌اش بند آمده بود. با پشت دستش بقایای اشک‌هایش را پاک کرد. برقی در چشمانش پدیدار شد که از پشت پرده گیسوانش هم پیدا بود و با شیطنتی کودکانه گفت: «ولی من به بابا می‌گم. من هر دوتاتون رو لو می‌دم.»

نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده

لیلا علی قلی زاده

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.