لیلا علی قلی زاده

معرفی انجمن شاعران مرده

انجمن شاعران مرده

عنوان کتاب: انجمن شاعران مرده

نویسنده: ان. اچ کلاین بام

نانسی اچ. کلاین‌بام (زاده ۳۰ اوت ۱۹۴۸) نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی است.

ترجمه:زهرا طراوتی

ناشر:نیماژ

تعداد صفحات:۲۳۲

می‌توانید نسخه الکترونی این کتاب را از طاقچه یا سایر پلتفرم‌های کتابخوانی دریافت کنید.

کتاب کوچک و کم‌قطری است. اسمش را در این دوسال زیاد شنیده‌ام؛ اما فرصت نشده سراغش بروم. شاید هم اسمش را زیاد شنیده‌ام و از عمد سراغش نمی‌روم. نمی‌خواهم کتابی را بخوانم که افراد زیادی آن را خوانده‌اند. به قول فراست:

یک دوراهی در جنگل سربرآورده بود و من جاده‌ای را در پی‌گرفتم که رد کمتری در آن نمایان بود و این همانی بود که راه متفاوت را می‌ساخت.

چالش کتابخوانی مرداد طاقچه، حالا مرا به سمت کتاب‌هایی می‌کشاند که دیگران خوانده و پیشنهاد داده‌اند. انجمن شاعران مرده هم یکی از همان کتاب‌هاست. این روزها ساعتی را به خواندن شعر اختصاص می‌دهم و تلاش می‌کنم که از میان کلمات و مفاهیم شعر خودم را بسرایم. حالا انجمن شاعران مرده مرا وسوسه می‌کند که به سراغش بروم. جملاتی در کتاب وجود دارد که برای منی که به شعر روی آورده‌ام مثل یک درس است. آقای کیتینگ معلم ادبیات و زبان انگلیسی مدرسه ولتون حالا معلم الهام بخش من هم شده است.

شعر رو به کلمه محدود نکنید. شعر در موسیقی هست. در یک عکس، در پروسه‌ای که غذا آماده می‌شه. در هر چیزی که کشف و شهودی در اون باشه. شعر می‌تونه در اغلب اتفاقات روزمره‌ی شما وجود داشته باشه، اما هرگز، هرگز معمولی و پیش پا افتاده نیست. البته که می‌تونید درباره آسمان یا لبخند دختری بنویسید، اما وقتی این کار رو می‌کنید، اجازه بدین شعرتون یادآور روز رستگاری باشه. یا رستاخیز، یا هر روزی. همان‌قدر که شعرتون باید روشنگری کنه، ما رو به هیجان بیاره و الهام بخش باشه، باید اندکی هم حس جاودانگی رو در ما زنده کنه.

مثل شعر سهراب که پر از موسیقی است:

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید

در ابعاد این عصر خاموش

 من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

انجمن شاعران مرده درباره چند دانش‌آموز دبیرستانی مدرسه ولتون است. در ابتدای کتاب جو حاکم بر مدرسه توسط همین دانش‌آموزان توصیف می‌شود. شعار مدرسه روی پرچم‌های مدرسه نوشته شده است.

نوازنده‌ی نی‌انبان در گوشه‌ی سکو آهنگ مارش نواخت و چهارحامل پرچم، علامت‌هایی را که رویشان نوشته بود؛ «سنت»، «افتخار»، «انضباط»، «سرافرازی» پایین آوردند و همراه حضّار به آرامی سرجایشان نشستند.

دانش‌آموزانی که در این داستان نقش دارند، به در همان فصل اول و در صحنه روز آغاز مدرسه، توصیف می‌شوند. یکی از شخصیت‌های داستان که تحول عظیمی در او رخ می‌دهد تاد اندرسن است که اینطور توصیف می‌شود:

وقتی شاگردان، خبردار به پا خاستند، بی‌قراری پاها سکوت سنگین فضا را شکست. تاد اندرسن شانزده‌ساله از اندک دانش‌آموزانی که لباس فرم مدرسه را نپوشیده بود، وقتی باقی بچه‌ها به پا خاستند مردّد برجای خود ماند. مادرش سقلمه‌لی به او زد تا از جایش بلند شود. چهره‌اش افسرده و غمگین بود و چشمانش را غباری از خشم و آشفتگی پر کرده بود.

بعد به ترتیب ناکس اوراستریت، چارلی دالتون، ریچاردکمرون و نیل پری توصیف می‌شوند. نویسنده به عمد نحوه رفتار والدینشان هنگام بلند شدن آن‌ها را توضیح می‌دهد.

و بعد به سراغ معلم جدید زبان انگلیسی آقای کیتینگ می‌رود که مردی جوان است.

آقای کیتینگ شیوه جدیدی را برای آموزش در پی گرفته است. او به شعار مدرسه اهمیت نمی‌دهد. سنت شکن است و احباری برای حضور شاگردانش در کلاسش ندارد؛ اما دانش‌آموزان به او علاقه دارند. افکارش باعث می‌شود دانش‌آموزان به دنبال میل و خواسته خودشان بروند و دیگر به خاطر احترام به والدینشان کاری نکنند.

پسرها به طور اتفاقی پرونده سابق آقای کیتینگ را پیدا می‌کنند و با انجمن شاعران مرده و غاری که محل شعر خوانی اعضای سابق انجمن است، آشنا می‌شوند و بعد انجمن را با اعضای تازه تشکیل می‌دهند. شعر خوانی آن‌ها را به وجد می‌آورد. در طول داستان تاد رشد می‌کند و از آن دانش‌آموز ساکت و گوشه‌گیر به دانش‌آموزی فعال تبدیل می‌شود.

اما اتفاقاتی در جریان داستان می‌افتد که منجر به منحل شدن انجمن می‌شود. که بهتر است خودتان داستان را بخوانید.

و اما درس‌ زیبای دیگری از آقای کیتینگ:

تلاش کنید تا صدای خودتون رو کشف کنید. هر قدر این زمان را به بعد موکول کنید احتمال این‌که به اون دست پیدا کنید، کمتر خواهد شد. به قول ثورو، اغلب آدم‌ها عمرشان در سکوت و نومیدی سپری می‌شه.

نوشته شده توسط لیلا علی‌قلی‌زاده

لیلا علی قلی زاده

2 پاسخ

  1. فایل صوتی این کتاب رو گوش دادم و خوشم امد. دو بار هم فیلمش رو دیدم. یه چیزی توی انجمن شاعران مرده منو حذب خودش می‌کنه. شاید یادآور دوره خودمون که دهه شصته باشه . هر چی که هست باعث شده این کتاب رو دوست داشته باشم. با خوندن معرفی خوبت خاطرات کتاب برام زنده شد. ممنون لیلاجان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.