لیلا علی قلی زاده

در باب انتشار

در ابتدای راه نوشتن، وقتی مطلبی می‌نوشتم، به این فکر می‌کردم که سریع آن را منتشر کنم و بعد چند نفری بیایند و آن را بخوانند و به‌به و چه‌چه راه بیندازند.

این روزها چیزی در ذهنم مدام وول می‌خورد که چه بشود؟ چرا این وسوسه‌ی انتشار و دیده شدن تو را اینقدر درگیر می‌کند؟

در کتاب چیرگی می‌خوانم:

بزرگ‌ترین اشتباهی که ممکن است در ماه‌های ابتدایی دوره‌ی شاگردی‌تان مرتکب شوید این است که تصور کنید باید توجه دیگران را به خودتان جلب کنید و از آن‌ها تایید و تحسین بگیرید یا آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهید و در پی اثبات خودتان باشید. این‌ها حاشیه‌اند و بر فکر شما مسلط می‌شوند و ذهنتان را از واقعیت پیرامون دور می‌کنند. در این مرحله هر نوع تحسین یا توجه مثبتی که دریافت می‌کنید، فریبنده و مضر است؛ چون بر اساس مهارت شما یا براساس واقعیت نیست و در نهایت به ضررتان تمام می‌شود.

در عوض کاری که باید بکنید این است که واقعیت را بپذیرید و به آن تن بدهید. شما باید چراغ چشمک‌زنتان را خاموش کنید و در پس زمینه باقی بمانید.

وقتی این متن را می‌خوانم، پیش خودم فکر می‌کنم که آیا انتشار کار درستی است یا نه؟ آیا انتشار من را به نوشتن متن‌های بهتر سوق می‌دهد یا اینکه مرا در همین سطح باقی می‌گذارد؟ آیا می‌توانم متن‌های عمیق‌تری بنویسم یا به همان چیزهایی بسنده می‌کنم که دیگران دوست دارند و بابتشان مرا تحسین کرده‌اند؟

بعد از اتمام چالش صد روز تصمیم گرفتم که دیگر، هر روز مطلبی را منتشر نکنم. هر روز بنویسم و بیشتر هم بنویسم؛ اما مطلبم را از فیلترهای مختلفی رد کنم و بعد آن را منتشر کنم.

مثلن همین امروز تمرین ملیکا و مهناز را انجام دادم و بعد به این نتیجه رسیدم که هنوز وقتش نیست. این تمرین هنوز پخته نشده است و درزهای زیادی دارد. هرچند که اولش، پیش چشمم بزرگ و خوب جلوه می‌کند؛ اما به عمق که می‌روم، می‌بینم گیر و گور زیاد دارد.

یک‌بار استاد گفته بود وقتی مطلبی را می‌نویسید، بارها بازنویسی کنید و بعد از چند روز که نسبت به آن سرد شدید، دوباره بخوانید و اگر هنوز باب میلتان بود، منتشرش کنید. من این کار را بارها انجام دادم و دیدم خیلی از مطالبی که می‌نویسم، باید به سطل زباله پرتاب شوند؛ در صورتی که روز اول فکر می‌کنم، شاهکار خلق کرده‌ام.

به هرحال انتشار خوب است. به شرطی که بعد از بازنویسی‌های مکرر انجام شده باشد و برای جلب توجه نباشد. اگر فقط برای جلب کردن توجه دیگران باشد، با کوچکترین بازخورد منفی از ادامه راه منصرف می‌شویم.

و البته بازخوردهای خیلی خوب هم به قول رابرت گرین در ابتدای راه می‌تواند به ضررمان تمام شود.

لیلا علی قلی زاده

8 پاسخ

  1. درود بر بانوی هنرمند، خوش‌ذوق و خودساخته
    از اینکه سری به وبسایتم زدید ممنونم.
    از دیدن نوشته‌های شما و نقاشی‌هاتون کیف کردم.
    پایدار باشید و سبز.
    به من باز هم سر بزنید.

  2. سلام و وقت بخیر. آیا اینکار به نوعی کمال‌گرایی منجر نمیشه، ترس از اینکه آیا پخته هست، جذاب هست، مفید هست، این ها باعث نمیشه بترسیم و کم منتشر کنیم؟

  3. برای وبلاگ‌نویسی همان نوشته‌های پرگیروگورهم خوبه و تمرین محسوب می‌شه. اما من همیشه با انتشار روزانه‌نویسی موافق نبودم. این عجله باعث نوشته‌هایی با سطحی وسیع اما با عمق کم می‌شه . اگه زمان تولید دو محتوا رو صرف یکی بکنیم به یقین که به اون عمق مد نظر خواهیم رسید. تازه با این حجم انبوه از مطالب درخشان کی می‌آد مطالب ما رو بخونه. اصلا کی وقتشو داره.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.