لیلا علی قلی زاده

معرفی کتاب موهبت کامل نبودن

 

کتاب موهبت کامل نبودن از برنی براون، زمانی به رشته تحریر درآمد که خانم براون برای موضوع مقاله‌اش در ارتباط با شرم با افراد زیادی مصاحبه کرد و کتاب‌های زیادی را در این زمینه مطالعه کرد. او متوجه شد که شرم و کمال‌گرایی ارتباط نزدیکی با هم دارند و افرادی دچار شرم می‌شوند که کمال‌گرا هستند و می‌خواهند همیشه بهترین باشند و به بهترین شکل ممکن در جامعه ظاهر شوند. در جریان این تحقیقات متوجه شد که عده‌ای از افراد با تمام وجود زندگی می‌کنند. بدین معنا که از زندگی خود رضایت دارند و نگران کامل بودن یا نبودن خود نیستند و خودشان را با تمام نواقص و آسیب‌هایی که دارند می‌پذیرند. در کتاب موهبت کامل نبودن با ذکر مثال‌ شما با اندیشه‌ها و شیوه زندگی این دسته از افراد آشنا می‌شوید.

معرفی کتاب

عنوان کتاب: موهبت کامل نبودن

عنوان دوم: رهاکردن خودآرمانی و پذیرش خود واقعی

از مجموعه کلیدهای مدیریت زندگی

نویسنده:برنی براون

مترجم: اکرم کرمی

انتشارات: صابرین

در مطلبی که به صورت خلاصه از مفاد کتاب آماده کردم، قصد دارم چکیده‌ای از مطالب ارزشمند کتاب موهبت کامل نبودن را در اختیارتان بگذارم. امیدوارم که برایتان مفید و مثمرثمر باشد.

زندگی کردن با تمام وجود چیست؟

زندگی کردن با تمام وجود یعنی اینکه از موضع ارزشمندی با زندگی درگیر شویم. ” برنی براون”

هر زمان که بیش از حد از خودمان کار می‌کشیم و انتظارات فوق العاده‌ای از خود داریم، نواقص و ضعف‌هایمان را مرتب انکار می‌کنیم و می‌خواهیم خودمان را بی‌عیب و نقص به دیگران نشان دهیم، الگویی ناخواسته تکرار می‌شود. این الگو همان الگوی ضعف و آسیب پذیری بیشتر است که مرتب تکرار می‌شود.

برای فائق آمدن بر این مشکل بایستی، یاد بگیریم که با تمام وجود زندگی کنیم. ضعف‌های خود را پذیرفته و زمانی را به استراحت، بازی و تجدید قوا اختصاص دهیم. باید بگوییم من با وجود تمام نواقص کافی و ارزشمند هستم. شادی و شکرگزاری در تمام لحظات می‌تواند به ما کمک کند که با تمام وجود از زندگی خود لذت ببریم.

برای زندگی با تمام وجود لازم است که درک و شناخت کاملی از خودمان داشته باشیم؛ اما مهم‌تر آن است که خودمان را دوست داشته باشیم.

برای بهره‌مندی و لذت بردن از مسیر زندگی بایستی با دو بال عقل و دل مسیر زندگی را طی کنیم. اکتفای کامل به عقل باعث می‌شود که نتوانیم با تمام وجود زندگی کنیم و تنها سختی‌ها و مرارت‌های زندگی را ببینیم.

در زندگی هر فردی تجارب و حوادثی وجود دارد که می‌تواند نقطه عطفی برای تغییر او باشد. کافی است که به این هشدارها توجه کرده و صدایشان را بشنود؛ اما غالبن همه دوست دارند که این صداها را بالفور خاموش کنند. اگر اجازه بدهیم که این صداها ما را به تفکر وادارند، بیداری معنوی ما رخ داده است.

به عقیده برنی براون نویسنده کتاب موهبت کامل نبودن، زندگی کردن با تمام وجود بعد از بیداری معنوی رخ می‌دهد. آنجایی که دست از تلاش‌های بیهوده برای اثبات و به نمایش گذاشتن خود می‌کشید و قبول می‌کنید که شما هم ناقص هستید و نباید فقط وجود برترتان را به نمایش بگذارید، بیداری معنوی‌تان از همان جا شروع می‌شود.

ابزار لازم برای زندگی کردن با تمام وجود

برنی براون اعتقاد دارد زندگی با تمام وجود جریانی نیست که در یک مرحله زمانی صورت بگیرد و تمام شود. بلکه باید تا آخر عمر ادامه پیدا کند و بایستی برای آن زاد و توشه‌ای همراه داشت. این زاد و توشه به اعتقاد او همان شجاعت پذیرش نواقص، شفقت و مهرورزی به خودمان، پیوند و ارتباط با دیگران است.

برای زندگی با تمام وجود به شجاعت، شفقت و پیوند نیازمندیم.

گاهی ما سعی می‌کنیم برای ارتباط برقرار کردن با دیگران، رضایت آن‌ها را جلب کنیم. بدون آنکه دست نیازمان را به سمت‌شان دراز کنیم. تلاش برای جلب رضایت دیگران یا تحت تأثیر قرار دادن دیگران همیشه کار اشتباهی است چرا که مجبور می‌شویم اعتبار خودمان را نادیده بگیریم و احساس ارزشمندی خودمان را از دست بدهیم.

مدت‌ها بود که بر سر مسئله‌ای با مادرم توافق نظر نداشتم. او دوست داشت که عقایدش را به من تحمیل کند. مادامی که برای جلب رضایت او عقاید خودم را انکار کرده و به شکل و شمایلی در آمده بودم که او دوست داشت، از درون احساس بی‌ارزشی کرده و ارتباط صحیحی با او  و دیگران نداشتم. فردی زودرنج، منزوی و گوشه‌گیر بودم. زمانی که تصمیم گرفتم که خودم باشم و خودم را کامل ابراز کنم، جنگ شروع شد و مرتب با یکدیگر بحث و جدل می‌کردیم. در ابتدا همه چیز نسبت به قبل دشوارتر شده بود؛ اما درست زمانی که با بیان خاطراتی که قصد پنهان کردنش را داشتم و از بیانشان شرم زده می‌شدم، ارتباط من و مادرم بهتر شد و او قبول کرد که هرکسی نظر و رای خودش را دارد و یاد گرفت که به نظرات من احترام بگذارد.

شرمساری با کمک خواستن و درددل کردن سازگاری ندارد؛ از اینکه به کلام درآید بیزار است و در درددل کردن دوام نمی‌آورد. شرمساری اختفا و نهان بودن را می‌طلبد؛ اما خطرناک‌ترین کار پس از تجربه شرم این است که داستان خود را پنهان یا دفن کنیم. در واقع با دفن داستان شرم، شرم مسری می‌شود. “برنی براون”

ما از بیان تجربه‌های شرم آورمان، اجتناب می‌کنیم چرا که اغلب آن را با فرد نامناسبی مطرح کرده‌ایم که به جای از بین رفتنش بر درد ما افزوده است.

پس همواره باید به دنبال کسی باشیم که در آرامش به ما گوش بدهد و با تحقیر و توهین شرم‌زدگی ما را بیشتر نکند.

شرم مانعی برای زندگی با تمام وجود 

برای بیان داستان شرم باید از موارد زیر اجتناب کنیم:

  1. دوستی که به داستان ما گوش می‌دهد و به جای ما احساس شرمزدگی می‌کند.
  2. دوستی که به جای همدلی با ما همدردی می‌کند و واقعه شرم زدگی را برای ما مهیب‌تر می‌کند.
  3. دوستی که طوری به ما نگاه می‌کند که از ما انتظار چنین رفتاری را نداشته است و ما با بیان شرممان پیش او اعتبارمان را از دست می‌دهیم.
  4. دوستی که از ضعف ما آنقدر ناراحت می‌شود که ما را سرزنش می‌کند
  5. دوستی که به علت کم تحملی خودش، همیشه سعی می‌کند همه چیز را خوب جلوه دهد.
  6. در آخر دوستی که سعی می‌کند با سبقت گرفتن جریان وحشتناک‌تری را برای ما به تصویر بکشد.

راهکارهایی برای زندگی با تمام وجود

همواره برای دوست داشته شدن در ابتدا باید خودمان را دوست داشته باشیم. نشان دادن یک انسان کامل و عاری از خطا باعث نمی‌شود که دیگران ما را دوست داشته باشند.

پذیرش داستان‌مان و دوست داشتن خودمان در بیداری معنوی، شجاعانه‌ترین کاری است که می‌توانیم انجام دهیم.

برای شجاع بودن بایستی هر روز تمرین شجاعت کنیم.

برنی براون برای زندگی با تمام وجود و برخورداری از موهبت کامل نبودن، راهکارهایی را پیشنهاد داده است که به بررسی اجمالی برخی از آن‌ها می‌پردازیم.

این راهکارها عبارتند از:

  1. پرورش اصالت
  2. پرورش شفقت به خود و رها کردن کمال‌گرایی
  3. پرورش روحیه تاب‌آوری و رها کردن بی‌حسی و کاهش رنج
  4. پرورش شادی و شکرگزاری
  5. پرورش شهود و ایمان
  6. پرورش خلاقیت و رها کردن مقایسه
  7. پرورش بازی و استراحت
  8. پرورش آرامش و سکون
  9. پرورش کار معنادار
  10. پرورش خنده، شادی و آواز

پرورش اصالت

برای با اصالت زیستن هر روز باید در برخورد با موقعیت‌های مختلف دست به انتخاب‌هایی بزنیم و بین خودنمایی و واقعی بودن یکی را انتخاب کنیم. تصمیم بگیرم صادق باشیم و اجازه دهیم خود واقعی‌مان به نمایش درآید. معمولن زمانی که از موضوعی شرم زده می‌شویم خود واقعی‌مان را پنهان می‌کنیم و به شیوه‌ای ظاهر می‌شویم که دیگران دوست دارند. حفظ اصالت در فرهنگی که همه چیز را به ما دیکته می‌کند و با حجمی از تبلیغات دروغین برای فروش محصولات و خدمات خاصی همواره ما را نشانه می‌گیرد، صادقانه زیستن کار سختی است.

انتخاب اصالت با ابزار شجاعت، شفقت و پیوند به این صورت است:

تمرین شجاعت برای پذیرفتن کامل نبودن خود، قبول ضعف‌ها و آسیب پذیری‌ها و تعیین حد و مرز در روابط خود با دیگران

تمرین شفقت که باید به این مسئله واقف باشیم که همه ما نقاط ضعف و قوت را باهم داریم.

و تمرین ایجاد پیوند با این باور که هیچ کسی کامل نیست.

زمانی که تصمیم می‌گیریم خود واقعی‌مان باشیم و جرئت مخالفت و ابراز عقاید خودمان را پیدا می‌کنیم، ممکن است که مورد حمله قرار بگیریم و دیگران به ما با طعنه و کنایه پاسخ دهند، و پرورش اصالت واقعن کار سخت و دردناکی است. هر گام رو به جلوی ما مثل زنگ خطری است که برای دیگران روشن می‌شود و مدام در این مسیر با انتقاد‌های بی‌رحمانه سنگ اندازی می‌کنند یا روی مواردی دست می‌گذارند که بیشترین رنجش را در ما ایجاد کنند.

وقتی وارد مسیر نوشتن و نویسندگی شدم، بارها از سمت دوستان و آشنایان بسیار نزدیک مورد حمله قرار گرفتم. مطالبی که می‌نوشتم یا کتاب‌هایی که می‌خواندم مورد هجمه قرار گرفت. هرچه بیشتر سعی می‌کردم که به حرف‌شان اهمیت ندهم تا از رنجش مصون باشم، پیوندم با آن‌ها کمتر می‌شد؛ اما بعد از اینکه سعی کردم شجاع باشم و قصه ضعف‌های خود را بازگو کنم، ارتباط صمیمانه‌تری شکل گرفت.

درست است که تمرین اصالت خطرناک است؛ اما اگر خودمان و استعدادهایمان را پنهان کنیم، احساس ارزشمندی ما از درون نابود می‌شود.

 پرورش شفقت به خود و رها کردن کمال‌گرایی

شاید فکر کنید که شرم و کمال‌گرایی هیچ ارتباطی با هم ندارند؛ اما باید بدانید که هرجا کمال‌گرایی وجود داشته باشد، شرم هم در کمین نشسته است. می‌دانیم کمال‌گرایی مانعی است برای اینکه نقص‌هایمان را بپذیریم. ما می‌خواهیم همه چیز در حد عالی خود باشد و از ترس اینکه کامل نباشیم و مورد انتقاد دیگران قرار بگیریم، خودمان را نشان نمی‌دهیم. همه ما نواقصی داریم. پذیرش اینکه هیچ کسی کامل نیست باعث می‌شود که ما از تظاهر و خودنمایی دست برداریم.

پروش روحیه تاب‌آوری

برای پرورش روحیه تاب آوری باید بدانیم که افرادی که تاب‌آوری دارند، چه ویژگی‌هایی دارند. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

  1. کاردانی و توانایی بالا در حل مسئله
  2. پذیرش کمک دیگران
  3. برخورداری از حمایت اجتماعی
  4. ارتباطات اجتماعی بالا
  5. باور به مدیریت احساسات

همچنین معنویت، پرورش امید، تمرین آگاهی و رها کردن بی‌حسی و کاهش رنج هم می‌تواند عوامل مهمی در افزایش میزان تاب آوری باشد.

هرگز نمی‌توانیم در انکار و فرار از احساسات آزاردهنده‌مان آزادانه عمل کنیم و دست به انتخاب بزنیم. هیجان‌های ما در طول یک پیوستار قرار دارند و با فرار از تاریکی از نور هم دور می‌شویم. “برنی براون”

مردم مانند شیشه‌های رنگی و نقش‌دار پنجره‌اند. وقتی نور خورشید می‌تابد آن‌ها می‌درخشند و برق می‌زنند، اما وقتی تاریکی شب فرا می‌رسد زیبایی آن‌ها در صورتی نمایان می‌شود که نوری از درون، آن‌ها را روشن کند. “کوبلر راس”

این نور درونی همان معنویت هست. داشتن نیایش و مراقبه روزانه، دعا و عبادت و توسل به نیرویی برتر، تاب آوری ما را افزایش می‌دهد. افرادی که از معنویت بالاتری برخوردارند در مواجه با مصیبت‌هایی مثل از دست دادن عزیزان تاب آوری بالاتری دارند.

 پرورش شادی و شکرگزاری

شادی و قدرشناسی به نوعی تمرین معنویت محسوب می‌شود. با قدرشناسی و شکرگزاری معنویت را در خود بالا می‌بریم. البته صرف داشتن نگرش قدرشناسی ما به این معنویت نمی‌رسیم این که باور داشته اشیم خدایی وجود دارد؛ اما هیچ تلاشی برای برقراری ارتباط با او نداشته باشیم، معنویت نیست.

پرورش شهود و ایمان

به آنچه که بر ما الهام می‌شود، ایمان داشته باشیم.

 وقتی جویای نظر این و آن می‌شویم، اغلب علتش این است که به آگاهی و استنباط درونی خود اطمینان نداریم. ” برنی براون”

ترس از ناشناخته‌ها و خطا کردن است که ما را دچار تعارض و اضطراب می‌کند. حال آنکه برای معنا دادن به زندگی در دنیای نامطمئن، هم به منطق نیازداریم هم به ایمان. “برنی براون”

پرورش خلاقیت و رها کردن مقایسه

زمانی که مدام زندگی خود را با دیگران مقایسه می‌کنیم، خلاقیتمان از بین می‌رود و سعی می‌کنیم همرنگ جماعت باشیم البته کمی از آن‌ها بهتر. این شیوه تفکر احساس رضایت را از ما می‌گیرد. دیگر برای کارهای هنری وقت نمی‌گذاریم.

مادامی که در حال خلق کردن باشیم زندگی ما معنا پیدا می‌کند “برنی براون”

مدت‌ها پیش کارهای هنری کوچکی انجام می‌دادم. گلدوزی روی یقه لباس‌های دخترم، درست کردن عروسک‌های نمدی و بافتن کلاه‌های پشمی و نقاشی روی سفال. به آن‌روزها که نگاه می‌کنم، می‌بینم بهترین روزهای زندگی‌ام بودند. با دخترم ساعت‌ها می‌نشستیم و کارهای خلاقانه انجام می‌دادیم؛ اما بعدها در دام مقایسه افتادم. وقتی لباس‌های بازاری شیکی را می‌دیدم که از لباس‌های گلدوزی شده من قشنگ‌تر بود، دیگر برای گلدوزی وقت نگذاشتم. وقتی گلدان‌های سفید سفالی را در خانه‌های دیگران دیدم که چقدر همه به آن‌ها علاقه نشان می‌دهند و ترجیح می‌دهند خانه‌شان را با آن گلدان‌ها تزئین کنند، دیگر علاقه‌ای به رنگ‌کردن گلدان‌های سفالی نداشتم و همینطور مابقی کارهای خلاقانه را به این بهانه ترک کردم.

اگر خلاقیت را به عنوان یک سرگرمی لوکس یا کاری که فقط در اوقات فراغت انجام می‌شود، ببینیم هرگز درصدد پرورش آن بر نمی‌آییم. “برنی براون”

مقایسه هیچ شادی برایم به همراه نداشت. لذت‌های کوچکمان از بین رفته بود.

مقایسه شادی را می‌رباید. “لورا ویلیامز”

 

 پرورش بازی و استراحت

بازی مغز ما را شکل می‌دهد. به تقویت همدلی کمک می‌کند، درک گروه‌های اجتماعی پیچیده را تسهیل می‌کند و هسته اصلی خلاقیت و نوآوری است.

در فرهنگ ما، مجالی برای بازی نیست و ما برای رسیدن به رویاهایمان مرتب کار می‌کنیم و بازی کردن را امری بیهوده می‌دانیم. ما با کار بیشتر بدون استراحت و بازی، خودمان را فرسوده می‌کنیم. برای عملکرد بهتر و تضمین سلامتی ما نیازمند بازی و استراحت هستیم. نقطه مقابل بازی کار نیست بلکه افسردگی است و توجه به نیاز زیستی ما برای بازی می‌تواند کار ما را دگرگون سازد.

 پرورش آرامش و سکون

آرامش و سکون دارویی قوی برای بی‌خوابی عمومی و کمبود انرژی به شمار می‌روند. باید بررسی کنید ببیند چه روشی برای شما مناسب‌تر است. ممکن است با پیاده‌روی، شنا، کوهنوردی یا مراقبه به این آرامش و سکون برسید. سکون به معنای فکر نکردن به هیچ چیز نیست. سکون یعنی رویا پردازی و احساس لذت از اینکه هیچ‌کاری در جهت رسیدن به اهدافتان انجام نمی‌دهید. برای کاهش اضطراب‌ها و بهره‌مندی با تمام وجود از زندگی به این سکون و آرامش نیاز دارید.

نتیجه‌گیری

دنیای امروز، دنیایی پر از مقایسه است. شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها دائمن ما را تشویق می‌کنند که خود و ارزش‌هایمان را فراموش کرده و به سبک و سیاقی را انتخاب کنیم که آن‌ها ارائه می‌دهند. در این جامعه، زندگی کردن به شیوه‌ای که انتخاب خودمان باشد، سخت است. رسانه‌ها به ما نشان می‌دهند که ما کامل نیستیم. وقتی احساس می‌کنیم که کامل نیستیم، از زندگی لذت نمی‌بریم و مدام در حال تکاپو هستیم تا کامل به نظر برسیم و چون نمی‌توانیم، به هم می‌ریزم. استرس و اضطراب به جانمان می‌افتد و دیگر از زندگی لذت نمی‌بریم. کامل نبودن ضعف و نقص نیست. یک موهبت است به شرط آنکه آن را بپذیریم و احساس رضایت داشته باشیم. در کتاب موهبت کامل نبودن ما با زندگی با تمام وجود و راهکارهایی برای یادگیری این سبک زندگی آشنا می‌شویم.

اگر مادام خودتان را با دیگران مقایسه می‌کنید و از زندگی‌تان رضایت ندارید، این کتاب برای شماست.

این کتاب را می‌توانید از کتابخانه الکترونیکی طاقچه دریافت کنید.

لیلا علی قلی زاده

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.