گفتوگوی این روزهای من با پیرمرد درونم
پدر: «زمان ما این حرفا نبود. هرچی میگفتند، قبول میکردیم. میگفتند شب سیاهه. میگفتیم باشه قبول. میگفتند روز سفیده. میگفتیم باشه قبول. اونا هم سر ماه یه حقوق بخور نمیری میگذاشتن جلومون و ما هم شکر میکردیم. مگه زندگی نکردیم؟ مگه شما رو نفرستادیم خونه بخت؟ مگه بچهها بزرگ نشدن؟ نباید ناشکری کنین. ناشکری کنین دیگه همینم ندارین. تا بوده همین بوده. ثروتمندان و اربابان سرمایه هستن که دنیا رو میچرخونن. کارگر رو چه به فکر کردن. اونا باید فکر کنن و سناریو بنویسن و ما اجرا کنیم. این فکرا اصلا خوب نیست. کارگر جماعت که فکر نمیکنه. هرچی میگن باید گوش کنه.»
دختر: «پدر ما امروز فکر میکنیم . چون فکر میکنیم به زودی زود دنیامون رو عوض میکنیم. دیگه اجازه نمیدیم مثل حیوون باهامون رفتار کنند. دیگه مثل ماشین صبح تا شب کار نمیکنیم که شب از شدت خستگی بدون فکر کردن به رویاهامون روی بالشت بیفتیم. قبلاً ما از دنیا خبر نداشتیم. چشم و گوشمون بسته بود و نمیدونستیم بیرون چه خبره. این جوری بود که پولدارا حاکم بودند؛ اما امروز ما داریم میبینیم که به اسم دین چطور زندگی، عمر و جوونیمون رو غارت کردند و گفتند دم نزنید که روزی رسون خداست که انگار فقط روزی همون لقمه بخور و نمیری هست که تو شکممون میکنیم و به دقیقه نکشیده دفعش میکنیم. نه امروز ما داریم بیدار میشیم. عین یه دونه گندوم داریم زیر خاک جوونه میزنیم. عاقبت یه روزی می رسه که از خاک این کویر آدم سبز میشه. آدمهایی که به دنبال عدالت واقعی هستند. دیگه اجازه نمیدیم که حق طبیعیمون رو ازمون بگیرن. دیگه نمیتونن ما رو زیر این خاک محبوس کنن.»
پدر: «داره یادم میاد. ما هم یه روز همین افکار رو داشتیم و با همین افکار انقلاب کردیم. قرار بود بعد انقلاب همه مثل هم باشن. فقیر و غنی مثل هم باشن؛ اما همیشه یه عده هستن که از شما بیشتر میدونن. پیش خودشون میگن حالا که به این مکنت رسیدیم چرا بخواهیم تو فقر باشیم و بعد دوباره فقیر و غنی راهشون از هم جدا میشه. تا بوده همین بوده. دارید زور بیخود میزنید. شما هم یه روز یادتون میره که فکر کنید. اون روزی که شما رو با جون عزیزانتون تهدید کردن. شما هم فکر کردن رو فراموش میکنید.»
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
2 پاسخ
اندیشه و شجاعت متاثر از تامل نه هیجان و خشم دو بال پرواز برای هر جامعهای است که میخواهد به سامان برسد. برای رسیدن به این بالها، نزدیک ده روز است که من از خودم آغاز کردهام.
موفق باشی عزیزم. ما واقعا به تفکر و تامل بیشتر احتیاج داریم. این هیجانات و این خشم احساسی فقط باعث میشه که قیام به بیراهه کشیده بشه