لیلا علی قلی زاده

از دیکنز یاد بگیریم.

در مقاله‌ی از بالزاک الهام بگیرید گفتم که یکی از روش‌ها برای یادگیری فنون نوشتن استفاده از تکنیک همانندسازی است؛ بنابراین برای نوشتن مثل بزرگان دنیای نویسندگی، هربار سراغ یکی از اساتید این فن می‌رویم. این‌بار هم سراغ آقای دیکنز می‌رویم تا از دیکنز یاد بگیریم.

 

دیکنز نویسنده‌ی داستان‌های به یادماندنی دوران کودکی

کودکی من پر شده از خاطرات فیلم‌هایی که بر اساس نوشته‌های دیکنز به تصویر درآمده است. خانم هاویشام شخصیتی است که هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم. وقتی در لباس سفید خود در اتاقی هزارساله آتش گرفت، کودکی دبستانی بودم. الیورتوییست که گرفتار فاگین بی‌رحم می‌شود کابوس کودکی‌ام بود. شخصیت‌هایی که دیکنز در داستان‌هایش ساخته است، فراموش نشدنی است. سؤالی که پیش می‌آید این است که چطور می‌توانیم از چنین کسی الهام بگیریم؟

بعد از شکسپیر، دیکنز تنها نویسنده‌ای است که جمع گسترده‌ای از شخصیت‌های به یادماندنی را به ضیافت داستان می‌کشاند. ضیافت‌های دیکنز به‌ یادماندنی و سرگرم کننده هستند.

برای یادگیری از دیکنز باید به سراغ تکنیک‌هایی برویم که او در داستان‌هایش از آن‌ها بهره گرفته است. با خواندن نوشته‌های دیکنز و رونویسی از بخش‌هایی از آن می‌توانیم به مرور این تکنیک‌ها را بیابیم.

استفاده از احساسات تجربه شده در داستان‌ها 

دیکنز در خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. وقتی پدرش بابت بدهی به زندان افتاد، شرایط زندگی‌اش از لحاظ مادی بد شد. اوضاع خانواده رو به وخامت گذاشت و دیکنز جوان، اولین بار طعم زندگی حقیرانه و فقیرانه را چشید. “ویلیام کین”

دیکنز بارها در داستان‌هایش از تجربه و احساس بدی که در کودکی داشته، استفاده کرده و شخصیت‌های به یاد ماندنی خلق کرده است. چه کسی می‌تواند الیور توییست را وقتی فقط یک کاسه سوپ بیشتر درخواست می‌کند، فراموش کند.

ما می‌توانیم از دیکنز الهام بگیریم. همه ما در زندگی روزمره خود لحظاتی را تجربه می‌کنیم که منحصر‌ به فرد است و احساسی که ما در آن لحظه تجربه می‌کنیم فقط خاص خودمان است. می‌توانیم شخصیتی را خلق کنیم و آن احساسات را در زندگی او به کار بگیریم وقتی که شخصیت ما درگیر کشمکش داستانی است.

 

شخصیت‌های داستانی ماندگار

اگر رکن و روح اصلی داستان شما شخصیت‌های داستانی باشند، مردم مشتاق می‌شوند کارتان را بخوانند. “ویلیلن کین”

رمان‌های دیکنز شخصیت محور هستند و اولین چیزی که مردم از داستان‌های دیکنز به یاد می‌آورند، شخصیت‌های داستانی او نظیر اسکروج، الیورتوییست، خانم هاویشام و فاگین هستند.

دیکنز مثل یک کاریکاتوریست در ویژگی‌های شخصیت‌هایی که خلق می‌کرد، اغراق می‌کرد و به آن‌ها اسامی طنزآمیز و دو پهلو می‌داد.

ایزابل آلنده هم برای خلق زورو از دیکنز الهام گرفته بود. شاید اتفاقاتی که برای زورو افتاده است از خاطره‌ها برود؛ اما شخصیت جذاب و شوخ‌طبع او و همین‌طور گروهبان گارسیا از خاطر هیچ‌کسی نمی‌رود.

اگر می‌خواهید مثل دیکنز بنویسید سعی کنید یک شخصیت خلق کنید و قبل از شروع داستان با آن مدت‌ها زندگی کنید. اگر به این روش عمل کنید شخصیت شما زنده می‌شود. در اوایل دوران داستان‌نویسی، شخصیتی به نام مهری خلق کردم. مهری شخصیتی بود که از همان ابتدا که وارد زندگی متاهلی شده بودم خلق کرده بودم. کارِ خانه ملال‌آور بود و گاهی دلم می‌خواست کسی دیگری باشد که با مهربانی در کارها کمکم کند و مثل مادر دلسوز باشد. مدت‌ها با مهری زندگی کردم و بعد چند مجموعه داستان با شخصیت مهری نوشتم که به شدت مورد استقبال قرار گرفت.

 

برای خلق شخصیت مثل دیکنز باید به دو نکته توجه کنید:

  1. اولین نکته به نمایش گذاشتن سیمای شخصیت داستانی از طریق طنز، توصیف ظاهری یا سایر شکل‌های مشاهده است. فقط دقت کنید که نباید همه توصیف‌ها را در اولین برخورد با شخصیت داستانی رو کنید. باید توصیف‌ها کوتاه و موجز باشند و مثل بالزاک سعی کنید در داستان توصیفاتتان را پراکنده کنید. خواننده‌ای که به توییتر و اینستاگرام و انواع پیام‌رسان‌های متنی عادت دارد، حوصله‌ای برای خواندن توصیفات بلند ندارد.
  2. دومین نکته که باید به آن توجه کنید این هست که شخصیت‌ها داستانی را تا می‌توانید به جان هم بیندازید تا وجوه دیگر شخصیت‌تان در این کشمکش‌ها پدیدار شود.

این مقاله ادامه دارد…

 

 

 

لیلا علی قلی زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.