جناب عبوس نمیخواهد با کسی دوستی کند.
جناب عبوس را روبهرویم نشاندم و با اینکه با نگاهم سرتاپایش را میکاویدم؛ اما غرق در افکار خودم، غوطه میخوردم که صدای جناب عبوس مرا به خودم آورد.
– خوب. نگفتی نظرت در مورد من چیه؟
+ نظرم؟ خوب شما خیلی از پسرعومیتان جناب اخمو خوشتیپ تر هستید؛ اما…
– اما چی؟ طفره نرو. حرفت رو بزن. وقتی مکث میکنی یعنی میخوای حرفی که تُک زبونت بود رو عوض کنی و یه چیز دیگه بگی.
+ نه. نمیخوام عوضش کنم؛ اما نمیدونم چه جوری بگم که رو ترش نکنین.
– عجب. با این کلمه من رو یاد دخترخاله ترشرو انداختی. چقدر دلم براش تنگ شده.
+ ببخشید. نمیخواستم شما رو یاد کسی بندازم؛ اما از بس پیشونیتون پر چین و شکن است که مرتب مقدمهچینی میکنم. اگه میشه اول اون چینی که روی پیشونیتون انداختین رو کمی نرم کنین تا راحتتر باشم.
– چه انتظاری از من داری. عبوس یعنی فردی که پیشانیاش پر از چین و شکن است. فکر میکنی دلم میخواد اینجوری باشم. مرتب لباسهای شیک و پیک میپوشم شاید به خاطر ظاهرم کسی بخواد با من دوستی کنه؛ اما به محض دیدن چهرهام همه از من دوری میکنن. یه ترشرو باهام کمی خوبه که اونم فهمیدم با اخمو یه تیک و تاکی داره. نمیدونم اخمو چی داره که اونو به من ترجیح میده.
+ نکته همینه. اون هیچی نداره و سادهتره. شما خیلی پرطمطراقین. اگه یه کم سادهتر باشین، آدم راحتتر باهاتون ارتباط میگیره.
– یعنی میگی من مثل این اخموی ولنگار هرجا برم. نمیبینی با همه اخت میگیره. بعد میگی من مثل اون باشم. من دوست ندارم. دوست دارم با آدمهای با کلاس و فرهنگی بگردم. ترشرو هم در حد اخمو نیست خیلی با کلاسه حالا چیشده با اون اخت شده من نمیدونم.
+ حالا شما بیا حداقل این کت رو از تنت در بیار بزار کمی صمیمیتر به نظر برسی قول میدم که ترشرو هم تحویلت بگیره.
انگار کتش جز مقدساتش است و جانش به کتش بسته است، رو ترش کرد و چینی بر پیشانی انداخت و ابروانش را درهم کشید و با اخمی که با یک من عسل هم نمیشود آن را خورد، از صحنه خارج شد. من ماندم و این فکر که این عبوس را کجای دلم بنشانم. وقتی خودش نمیخواهد چطور میتوانم با بقیه دوستانم او را آشنا کنم.
5 پاسخ
داستان جالبی بود. شخصیت پردازی داستانت رو دوست داشتم.
اول نظر متفاوتی میخواستم بنویسم. اما پیام شما و خانم طوسی رو خوندم و یهو یادم رفت برداشتم چی بود. کاش فضول نبودم😄
یه بار دیگه بیا بخون و نظرت رو بگو بدون نگاه به نظرات دیگران
احساس کردم چند تا عروسک جلوی رویم هستند و دارند بازی میکنند. راستی مگه اخمو و عبوس و ترشرو و … یکی نیستند?
خوب یکی هستند این تمرینی بود که به جای اخمو بقیه مترادف ها رو هم وارد دایره واژگانم کنم