از روزی که سایتم رو راهاندازی کردم به مدد موتور جستجوی گوگل و مشاهده سایت دوستان، هرروز مطلب تازهای را یاد میگیرم. چند وقت پیش سؤالی در ذهنم نقش بسته بود. اما سؤال برای خودم هم شفاف نبود و نمیدانستم چطور میتوانم آن را بیان کنم تا به جواب برسم.
این سؤال در گوشهای از ذهنم ماند و مرتب خیس خورد تا به مرحلهای رسید که بتوانم آن را بیان کنم. اما قبل از بیان آن و پرسیدن سؤال از یک کارشناس و اهلفن، به خود گفتم بیایم و شانسم را در صفحات اینترنت امتحان کنم. شاید سؤالی که در ذهنم دارم، جوابش سخت نباشد و چرا باید وقت ارزشمند دیگران را با سؤالی که جوابش در دسترس است، بگیرم. بهمحض جستجو در اینترنت راهحل پیدا شد و من با راهحلی که در اختیار داشتم سری به تنظیمات صفحه ورد پرسیام زدم و مشکلم را حل کردم. روز بعد سؤال دیگری نقش بست و اولین کار همان جستوجو در اینترنت بود. با افزودن چند افزونه مشکل دیگری هم حل شد. برای راهاندازی سایتم اول از همه مدیون استاد شاهین کلانتری هستم که تشویقم کرد به داشتن رسانه شخصی و بعد از آن همسرم که مرا مجبور کرد به اینکه صفر تا صد کار راهاندازی سایت را خودم انجام دهم. من سایتم را طراحی نکردهام و از یک قالب رایگان ورد پرسی استفاده کردهام اما برای منی که هیچ تجربهای از راهاندازی سایت و استفاده از قالبهای ورد پرسی نداشتم، این هم قدم بزرگی بود. مخصوصاً که در مسیر یادگیری در امر نویسندگی و تصویرگری، ایرادات و مشکلات سایتم را هم بهتنهایی رفع و رجوع میکنم. این روزها مرتب یاد داستان پسرکی میافتم که پدرش او را به سرکار میفرستاد و مادرش یک سکه به او میداد تا شب بهعنوان مزد کارش به پدر نشان دهد. پدر هر روز سکه را به آتش میانداخت و پسر هیچ تلاشی برای آن سکه نمیکرد. اما روزی که دیگر مادر سکهای نداشت و پسر مجبور شد خودش کار کند و پدرش مزد زحمت او را به آتش انداخت، پسر دستش را به سمت آتش برد تا سکهاش را نجات دهد. وبلاگ نویسی هم برای من همین حکم را داشت. هرچند وقت یکبار یک وبلاگ ایجاد میکردم و مدتی بعد رهایش میکردم. اما سایتم را از روزی که ایجاد کردهام، مرتب و مستمر به آن سر میزنم و ایراداتش را برطرف میکنم. به خاطر این است که برایش هزینه کردهام و خودم را بهزحمت انداختهام و دائم برای بهتر شدنش مطالب و موضوعات مختلف را خوانده و بررسی کردهام.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده