لیلا علی قلی زاده

معرفی کتاب اتاق مهمان

مشخصات ظاهری

عنوان: اتاق مهمان

نویسنده: دریدا سی میچل

ترجمه: محمد صالح نورانی‌زاده

ناشر: کوله پشتی

تعداد صفحات: ۵۶۵ صفحه

ناشر: طاقچه

داستان من و کتاب

بر اساس آخرین کتابی که خواندم طاقچه چند کتاب به من پیشنهاد می‌کند، عنوان اتاق مهمان چشمم را می‌گیرد. سریع آن را می‌خرم و شروع به خواندنش می‌کنم.

در پیشگفتار آمده است که مردی در اتاقی قصد خودکشی دارد و با نوشتن نامه خودکشی به زندگی‌اش پایان می‌دهد. در انتهای این بخش اعلامیه اجاره اتاق را می‌بینم

اتاقی زیبا با تخت دونفره برای اجاره به یک نفر همین امروز!

بزرگ و دنج و روشن.

فکر می‌کنم تا حدودی به همان کتابی که قبلن خواندم یعنی مستاجر شبیه است. از اینکه کتابی به همان سبک و سیاق را خریده‌ام، ناامید می‌شوم. نمی‌خواهم بلافاصله کتابی به همان سبک و مضمون را بخوانم. مخصوصن که‌ آن کتاب پایان زیبایی نداشت. بعد وسوسه می‌شوم که فصل اول را بخوانم.

راوی یا همان قهرمان اصلی داستان یک زن است. همیشه از اینکه قهرمان داستان زن باشد، لذت می‌برم. شاید چون خودم زن هستم راحت‌تر می‌توانم با قهرمان زن همراه شوم.

راوی از خودش چیزی نمی‌گوید ولی در همان ابتدا به توصیف صاحبخانه‌ها می‌پردازد.

صاحب‌خانه مردی است جوان با دندان‌های زرد، پوست خالکوبی شد و موهای دم اسبی و گوشواره‌های طلایی که شبیه گوشواره دزدان دریایی است.

متنی که به توصیف صاحب‌خانه می‌پردازد:

مردی تقریباً هم سن خودم و اوسط دهه سوم زندگی‌اش است، اما شباهت‌هایمان همین جا به پایان می‌رسد. شلوار جین رنگ باخته و تی‌شرت به تن دارد. مردی امروزی است که دوست دارد به چشم همه بیاید. از گوشواره‌های طلایی‌اش که شبیه گوشواره‌های دزدان دریای است گرفته تا خال‌کوبی‌های روی دو بازویش که انگار با همدیگر برای جلب توجه بیننده‌ها رقابت می‌کنند.

متنی که عقاید راوی را نشان می‌دهد:

چرا بعضی‌ها اصرار دارند پوستشان را علامت گذاری کنند؟ پوست باید پاک و بی‌نقص و صاف باقی بماند و فقط گذر اجتناب‌ناپذیر زمان اجازه نقش انداختن روی آن را داشته باشد.

خلاصه داستان:

لیزا کارمند بخش نرم‌افزار یک بانک اتاقی را در خانه‌ای اجاره می‌کند. از همان لحظه ورود به خانه با چالش‌هایی روبرو می‌شود که هر کس دیگری در موقعیت او آن‌جا را ترک می‌کرد؛ اما لیزا اصرار بر این دارد که در آن خانه بماند و حتی صاحب‌خانه هم نمی‌تواند او را از آنجا بیرون کند.

چرا لیزا اصرار دارد در آن‌جا بماند؟

آیا پیدا کردن یک اتاق در شهر لندن سخت است؟

صاحبخانه‌های او زوج عجیبی هستند. مردی جوان و زنی مسن اما زیبا که با آرایش چین و چروک پوستش را پنهان می‌کند.

خانه قوانین خاصی دارد. او حق ورود به باغچه آن‌ها را ندارد. حق ندارد از سرویس بهداشتی داخل خانه استفاده کند و همچنین حق ندارد هیچ میهمان یا نوشیدنی به اتاقش ببرد.

به مرور با شخصیت‌های دیگری روبرو می‌شویم. زن همسایه، پدر و مادری که مرتب اصرار دارند که او پیش دکتر برود و دوست پسر یا تنها دوستی که چند ماه قبل از شروع داشتان رابطه لیزا با او به خورده است.

هرچه بیشتر جلو می‌روم شخصیت معماگونه لیزا برایم جالب‌تر می‌شود. شخصیتی که با هیچ کسی صمیمی نمی‌شود و تمام پوستش را با لباس‌های کاملن پوشیده می‌پوشاند. قرص‌های ضد افسردگی مصرف می‌کند و از نوعی بدبینی و وسواس فکری رنج می‌برد.

هیچ شباهتی به داستان مستاجر ندارد. داستان مستاجر در فضایی وهم گونه شکل می‌گرفت. انگار که موجوداتی شیطانی قصد آزار رساندن به ترلکوسفکی مستاجر را داشته باشند؛ اما اینجا لیزا می‌تواند هر وقت خواست خانه را ترک کند ولی اصرار دارد که در خانه بماند و در بدو ورود نامه خودکشی مستاجر قبلی اتاق را پیدا می‌کند و سعی در شناخت بیشتر او  و رازهای درون اتاق دارد.

هرچه جلوتر می‌رویم از قصد و نیت لیزا برای ماندن در خانه باخبر می‌شویم. لیزا در پایان داستان، بعد از رسیدن به جواب تمام سؤال‌هایی که از کودکی با او همراه بوده است، شخصیتی کاملن متفاوت از خود نشان می‌دهد.

چه کسانی این کتاب را باید بخوانند؟

دوست‌داران داستان‌های ژانر وحشت، جنایی و کتب روانشناسی را به خواندن کتاب اتاق مهمان دعوت می‌کنم

 

 

 

لیلا علی قلی زاده

4 پاسخ

  1. جالبه منم باخوندن این جمله«اتاقی زیبا با تخت دونفره برای اجاره به یک نفر همین امروز!
    بزرگ و دنج و روشن.» یاد مستاجر افتادم. البته هنوز نیمه راه مستاجرم و تموم نشده🥲
    ممنون از معرفی🙏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.