بازهم گفتوگو به جایی رسید که زن متهم شد. زن همیشه در پایان گفتوگوها متهم و گناهکار بود. ظاهرن او درک مناسبی از واقعیات نداشت. با آنکه چیز زیادی از همسرش نخواسته بود؛ ولی همسرش که خودش را محق میدانست از شنیدن حرف حق آشفته شده بود. مرد خوب میدانست چطور قائله را به نفع خودش به پایان برساند. او مستقیم به درک، شعور و سطح سواد زن حمله میکرد. این نوع حمله همیشه زن را آشفته میکرد. زن به یکباره احساس میکرد که کاملن خلع سلاح شده است و به ناچار به سلاح همیشگی زنان پناه میبرد؛ ولی اینبار زن اشکی نریخت. از معرکه دور شد و تکنیک هوآپونوپونو را که تازه یاد گرفته بود به کار برد. در حال درست کردن صبحانه با خودش چندین بار این عبارات را تکرار کرد: «خدایا من متاسفم که او این همه عصبانی است و به خاطر یک مسئلهی کوچک آشفته شده است. خدایا مرا ببخش که باعث عصبانیت او شدهام. خدایا از تو سپاسگزارم که آرامش و عشق را به رابطهی ما عطا کردهای. خدایا دوست دارم.»
تکرار این عبارات و جملهی دوست دارم کمی حالش را بهتر کرد؛ ولی صبحانه به زحمت از گلویش پایین رفت و جز چند لقمه نتوانست بخورد. میدانست که اگر همان چند لقمه را نخورد این دلخوری و ناراحتی ادامه پیدا میکند. باز موقع جمع کردن وسایل صبحانه و درست کردن ناهار همان عبارات را تکرار کرد. بعد انگار عشق به یکباره در دلش جاری شد. دیگر هیچ دلخوری از همسرش نداشت. به نزد همسرش که در حالا تماشای تلویزیون بود رفت و گفت: «حق با تو بود. من اشتباه کردم. متاسفم که اول صبحمون رو اینجوری شروع کردم.»
مرد از اینکه دوباره فاتح شده بود، لبخندی زد. زن هم لبخند زد. فاتح واقعی او بود که توانسته بود بر جنگ درونش غلبه کند و ناراحتیها را به پایان برساند.
تکنیک هوآپونوپونو بیشتر از هر کسی به خود ما کمک میکند. تمام ناراحتیهای ما از فقدان عشق و محبت ناشی میشود. وقتی قبول کنیم که ذرات جهان با عشق به حرکت در میآیند، دیگر این عشق را از خودمان و دیگران دریغ نمیکنیم.
عدم تفاهم و بروز گاهبهگاهِ گفتو گوهای منجر به شکست در میان زوجین طبیعی است. در نزاع میان زوجین فردی که آگاهی بیشتری دارد؛ باید بار این مسئولیت را به دوش بکشد و نزاع را پایان دهد. اگر هر دو طرف رابطه مدام منیت خودشان را ببینند، این نزاع تا قیام قیامت ادامه پیدا میکند. کافی است درک کنیم که این نزاع با فرد مقابلمان نیست بلکه با خودمان است. چون همهی ما از یک من واحد به نام خداوند سرچشمه میگیریم پس نزاع میان من و او معنا ندارد. نزاع بین من و من است. با عشق ورزیدن به خودمان و کل هستی دائم به خودمان یادآوری میکنیم که چیزی به نام تو، او و آنها وجود ندارد. فقط من و ما وجود دارد.
نوشته شده توسط لیلا علیقلیزاده