مستندی از تلویزیون درباره روش درست کردن شیره انگور پخش میشود. در بخش از مراحل کار به شیره انگور، خاک سفیدی که حاوی مقادیر زیادی آهک است اضافه میشود. مستندساز نمیگوید چرا این خاک اضافه میشود. از روش سنتی تهیه شیره انگور دلآشوب میشوم. مستند را تا آخر نمیبینم.
گور نوشت
صبح به محض بیدار شدن مشغول نوشتن میشوم به وبلاگ شاهین کلانتری سر میزنم و پست گورنوشت را میخوانم. دوست دارید بر سنگ گور شخصیتان چه جملهای نوشته شود؟ به شخصیت نداشتهام فکر میکنم. سعی میکنم شخصیتی بسازم. سلولهای خاکستری مغزم بیرمق هستند. اصلن یاریام نمیکنند. چشمهایم را روی هم میگذارم و به خواب میروم. قرار است فقط چند دقیقه بخوابم تا سلولهای خاکستری جانی دوباره بگیرند؛ اما خواب مرا میبرد. غرق میشوم و وقتی از خواب بیدار میشوم که واژهها از سر و کولم بالا میروند.
خاک سفید
خاک سفید جلوی چشمم رژه میرود. در اینترنت جستجو میکنم. خاک سفید باید داخل شیره انگور ریخته شود، تا ناخالصیهای آن را بگیرد تا اسیدیتهی آب انگور را از بین ببرد. باکتریهای مضر را که موجب ترش شدن شیره انگور میشود از بین ببرد و بعد نیاز هست که یک روز بماند تا خاک سفید تمام ناخالصیها را در خود حل کند و در ته ظرف ته نشین شود. دوباره آب انگور را از رو جمع میکنند و دوباره در ظرفی دیگر میجوشانند تا عمل بیاید. هیچ جایگزینی برای خاک سفید وجود ندارد. شیرهانگوری که برای کمخونی مادر توصیه میکند که دائم بخورم، با زحمت فراوانی درست شده است.
شباهت مطالعه و خاک سفید
بعد به نوشتن فکر میکنم. مطلبی میخوانم. میخواهم از آن در نوشتهام استفاده کنم؛ اما بلد نیستم. رهایش میکنم. میروم سراغ مطلب دیگر. دوباره به آن مطلب قبل رجوع میکنم. چندین مرحله به سراغش میروم تا درکش میکنم بعد درست در روزی که از فکرش بیرون آمدهام رد پایش ناخودآگاه در نوشتهام پیدا میشود. فکر میکنم که مطالعه هم مثل همان خاک سفید است. مطالعه میتواند نوشتههای ما را عمیق کند. بدون مطالعه نوشتههای ما سطحی خواهند بود. خاک سفید همان مطالعه است؛ اما برای استفاده از آن نیاز است که تهنشین شود. باید تهنشین شود تا نوشتههای ما شفاف و روشن شوند. اگر بخواهیم به محض مطالعه بنویسیم، نوشتههایمان کم عمق و مخلوطی درهم و برهم از نوشتههای دیگران خواهد بود. طعمی بد و ناجور خواهند داشت. بدون آنهم نوشتهها ترش و بیمزه خواهند بود.
دوست دارید چه عبارتی بر سنگ گور شخصیت داستانتان نوشته شود؟
بعد یاد عبارت گورنوشته میافتم. میخواهم روی گور شخصیتم بنویسند که:
تا آخرین لحظه عمر در پی یادگیری باش.
کاش به جای شعرهای انتخابی چنین عبارتهایی بر روی گور نوشته میشد. عبارتهایی که تلنگری بزنند. عبارتهایی که تو را به فکر وا دارد که چرا چنین عبارتی روی این سنگ گور نوشته شده است؟ عبارتی که تو را نسبت به فردی که زیرخروارها خاک خوابیده است کنجکاو کند؟ عبارتی که سخاوتمندانه اندیشهای از تجارب فرد خوابیده در گور را به دیگران هبه کند؟
گورستانی که در آرمان شهر من ساخته میشود، گورستانی است که مردم عاشقانه مرگ را در آعوش میگیرند؛ اما قبل از رفتن یک جمله از خودشان برای دیگران به یادگار میگذارند. جملهای که شاید زندگی دیگران را تغییر دهد.
شما دوست دارید چه عبارتی بر سنگ گور شخصیت داستانتان نوشته شود؟
4 پاسخ
عاشق هنرمندانه ارتباط دادن مطالب غیرمرتبطت باهمم👏
«سعی کرد انسان باشد»
چه جمله زیبایی. حتی نیتش هم خوبه.
خواهش میکنم
بذار فکر کنم به این بعدن میگم چی بنویسن
ولی من ماههاست درگیر همین دوتا دونه جملهم😨
چرا ماهها؟